مقالات

ضیافت اندیشه

در تکاپوی فهم قرآن ( ۳ )

طرح دانش افزایی ضیافت اندیشه ویژه کانون مدارس اسلامی ایران


خلاصه :

در تکاپوی فهم قرآن ( ۳ )

سومین مقاله استاد جاودان 

در جمعه های طرح ضیافت اندیشه

طرح دانش افزایی کانون مدارس اسلامی ایران

*در تکاپوی فهم قرآن ( 3 )* :

آشنای با ادبیات عرب می داند که در تمام عصر حضور قرآن در ادبیات این زبان ، زبان عربی در سیطره و نفوذ این کتاب بوده است تا آنجا که گفته اند این که زبان مکتوب عربی در سراسر پهنه‌ی وسیع خود ، همه جا به یک شکل است از همین زمینه ریشه می گیرد ، در صورتی که زبان محلی هر منطقه و کشور عرب زبان برای منطقه و کشور دیگر تا اندازه‌ی زیادی غیر قابل فهم است . این نشانه‌ی نفوذ جاودانه‌ی قرآن است در منطقه ای که عربی فهم می شود و خود دلیلی است بر قدرت خارق العاده‌ی فصاحت و بلاغت آن .

يك دانشمند مسیحی عرب به همین حقیقت اشارت می کند : « *اگر به یاد بیاوریم که فقط به برکت قرآن این معجزه‌ی تاریخ صورت گرفت که لهجه های مختلف اقوام عرب زبان یکی شد و مانند لهجه های رومی به صورت زبان های مستقل در نیامد ، می توانیم میزان نفوذ ادبی آن را بدانیم . به روزگار ما که عراقی ها در کار تفاهم با مراکشیان به زحمت دچارند ، فهم زبان مکتوب برای آنان آسان است زیرا در عراق و مراکش چون شام و عربستان و مصر ، زبان عربی فصیح چنانکه در قرآن هست به دقّت پیروی می شود* .» (تاریخ عرب 1/163)

خوب می دانیم کسی که می خواهد فارسی یاد بگیرد با گلستان سعدی و قابوس نامه و نثرهای ادبی  بلند مرتبه ای چون این دو و یا دیوان حافظ و بوستان سعدی و مثنوی مولانا یا دیوان های شعری ممتاز دیگر فارسی شروع به آموختن نمی کند و اگر این گونه کتابها را جزء متون درسی قرار دهند پس از طی مقدمات چند و زیر نظر استاد خواهد بود نه سرخود و به تنهایی . سخن ما در مورد قرآن کریم دقیقاً همین است که ما اگر از جهات اعجاز آمیز فصاحت و بلاغت و زیبایی قرآن هم که صرف نظر کنیم و آن را با یک متن ادبی ممتاز مقایسه کنیم حقیقت مورد بحث خودنمایی می کند که فصاحت و بلاغت این کتاب ، خود مانعی می تواند باشد در راه فهم آن برای نا آشنا و کم آشنا با راز و رمز زبان و ادبیات گسترده‌ی عرب . می گوییم نا آشنا و کم آشنا و روی این دو کلمه تکیه می ورزیم. سخن را با عبارت دیگری تکرار کنیم : قرآن یک کتاب ساده و بسیار آسان از نوع آنچه مثلاً برای مبتدیان زبان عربی می نویسند نیست که هر اندک دانی از آن بتواند بهره گیرد ، نه هرگز ! بلکه فهم درست آن موکول به شناخت وسیع ادب و لغت عرب می باشد .
علیرضا پوررضا: شاید خوانندگان فکر کنند ادعایی عجیب شده است ، از آنجا که ما فصاحت و بلاغت را مانعی برای فهم دانستیم و آنچه در نظر ابتدایی از زیبایی و رسایی سخن به نظر می آید این استکه خود کمک کاری برای فهم باشد نه مانع آن ، امّا در واقع چنین نیست . به این معنی که گفتیم مبتدی و کم آشنا با زبان عربی در برابر فصاحت و بلاغت فوق انسانی قرآن درمی ماند که البته و صد البته آشنای عمیق با ادب و زبان عرب از این فصاحت و بلاغت ، از این زیبایی شکوهمند لفظ و معنی چه لذّت ها و چه بهره ها خواهد برد . آن همه شیفتگی ها که در میان اعراب عصر نزول قرآن در برابر جلال و جمال آن وجود داشته و در تواریخ یاد شده است همه از همین نقطه‌ی قوّت سرچشمه می گرفته است . آنها درس نخوانده بودند ولی از یک طرف قرآن به زبان عصرشان نزول یافته بود ، ثانیاً فصاحت و بلاغت زبان را با استفاده از یک شمّ طبیعی می شناختند بنابراین فصاحت و بلاغت برای نا آشنا و کم آشنا می تواند سدّی استوار باشد که عبور از آن جز با یک آشنایی عمق یافته نسبت به ادبیات عربی امکان ندارد.

« *حق بودن* » یک صفت ممتاز است که تمام ابعاد قرآن را می‌گیرد « *والذی اوحینا الیک من الکتاب هو الحق* » (فاطر/31) : این وحی خداوندی که بر تو شده است کتابی می‌باشد که چیزی جز حق نیست و « *بالحق انزلناه و بالحق نزل* » (اسراء/105) : ما آن را به حق نازل ساختیم و آن خود به حق نزول یافت. یعنی چیزی که به حق است ، به خاطر هدفی به حق نازل شده است. آیات آن آیات خداست و بر تو ای پیامبر بر حق تلاوت و خوانده شده است.

« *تلک آیات الله نتلوها علیک بالحق* » (بقره/252 ) اخبار و تواریخ موجود در آن و حوادث و داستان های آن نه سمبلیک است چنانکه پاره‌ای از دانشمندان مصری گفته‌اند و نه دروغ و ساختگی که سراسر حق است و درست و راست : « *نحن نقص علیک نباهم بالحق*  » (کهف/13) ما نقل می‌کنیم اخبار اصحاب کهف را برای تو به حق و « *نتلوا علیک من نبا موسی و فرعون بالحق* » (قصص/30) : بر تو می‌خوانیم خبر موسی و فرعون را به حق. مطالب آن معیار شناخت حق از باطل و جداکننده‌ی این دوست : « *انه لقول فصل و ما هو بالهزل* » (طارق/14) : هیچ باطل‌کننده‌ای در هیچ زمانی بر آن قدرت غلبه ندارد و نمی‌تواند آن را نابود کند و یا به گوشه‌ای از آن خدشه‌ای وارد سازد.

این قرآن است و ما بدان اینگونه اعتقاد می‌ورزیم.

حق بودن قرآن چیزی جز ماندنی بودن ، راست و درست بودن و معیار صحت بودن نیست. با توجه به این مقدمات ، حال اگر ما با تفکری پیش‌ساخته به حضور قرآن برویم و در تکاپوی فهم آن باشیم چه چیز به دست خواهیم آورد. البته حق موجود در قرآن که یک حق باطل ناشدنی و از میان نرفتنی است به دست نمی‌آید . پیشداوری در برابر حوادث و چیزهای دیگر ممکن است انسان را به اشتباه بیاندازد اما پیشداوری در برابر حق محض به طور قطع ما را به ورطه‌ای هولناک از هلاکت درخواهد انداخت.

 

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.