مقالات
چگونگی جذاب سازی آموزههای دینی در مدارس
احمد شجاعیان
خلاصه :
ما نیازمند تلاش بیوقفه و خلوص نیت کارگزاران و مربیان در سطح مدارس هستیم. این مطلب حداقل در محدودۀ مدارسی که مدعی تربیت دینی هستند بیشتر ضرورت پیدا میکند.چگونگی جذاب سازی آموزههای دینی در مدارس
مدرسه با دانشآموز است که رونق میگیرد و بعد از کانون گرم خانواده، مهمترین محیط جمعی را برای او فراهم میکند تا هم بیاموزد و هم تجربه کند. نقش این کانون مهم اجتماعی در تعمیق تربیت دینی که شروع آن از خانواده نشأت میگیرد، بر هیچکس پوشیده نیست. خوشبختانه تعداد مدارسی که تربیت دینی را زیربنای فعالیتهای آموزشی و فرهنگی مدرسه قرار دادهاند قابلتوجه است؛ اما سؤالی که مطرح است باعث میشود تا تأملی دوباره داشته باشیم. بهراستی آیا مدارس نقش خود را در این تعمیق بخشی بهخوبی انجام دادهاند؟
برای دریافت پاسخ، سؤالهای دیگری به ذهن متبادر میشود و درنهایت رسیدن به این نتیجه، همهۀمتصدیان را وامیدارد تا دوباره به زیربنای وضعیت موجود و آنچه در تربیت دینی وضعیت مطلوب خوانده میشود بیندیشند. اگر تفاوت هوش و سلیقه و توانمندی در سنین مختلف دانشآموزی را ندیده انگاریم و تنها روی همین امر متمرکز شویم که چگونه باید او را در مسیر صحیح تربیت دینی قرار دهیم، به این حقیقت میرسیم که ما در امر جذابسازی آموزههای دینی، موفق عمل نکردیم که اگر کرده بودیم با قشر کودک و نوجوان و جوانی مواجه میشدیم که هم تعهد دینی دارد و هم پاسدار هویت ملی است. البته که بزرگترین مانع را میتوان به حضور فعال جذاب و چندجانبۀ دشمن نسبت داد؛ ولی این مطلب نباید ما را از بیتوجهی، بهعمد و غیر عمد غافل کند.
ما برای آنچه میخواهیم نیازمند تلاش بیوقفه و خلوص نیت کارگزاران و مربیان در سطح مدارس هستیم. این مطلب حداقل در محدودۀ مدارسی که مدعی تربیت دینی هستند بیشتر ضرورت پیدا میکند.
بهراستی ما چگونه میتوانیم این خلأ موجود در ذهنیت مخاطب دانشآموز، نسبت به آموزههای دینی را پر نماییم؟ در وهله اول مدارس میبایست به تربیت مربیان بانشاط، جوان، خلاق و پرانگیزه توجه کنند. اگر تارهای عنکبوتی بهانههای وافی را از دست و پای اعتماد به نیروی جوان خوشفکر بازکنیم حتماً میتوانیم حاصل این اعتماد را در سایۀ انتقال تجربه از کسانی که ید طولایی دارند ولی فکر جوان را بسته نگه نمیدارند، پیدا کنیم.
مرحلۀ بعد از تربیت مربی موردنظر، صرف درست هزینهها در جایگاه خود است. مربی که بتواند آموزههای دینی را با شکل متفاوت برای دانشآموز ایجاد کند حتماً نیازمند حمایتهای مادی و معنوی است که مدرسه بههیچوجه نباید آن را دستکم بگیرد.
متأسفانه هنوز هم در اغلب مدارس، لایههای علوم تجربی و ریاضی فیزیک از علوم انسانی عمیقتر است! ما به متفکر نیازمندیم نه به عُمّال اجرایی صرف. تربیت متفکر هزینههای خود را در بردارد. چیزی که شاید در محدود کردن انواع و اقسام فعالیتهای حاشیهای گم میشود و به نظر نمیآید.
سومین عامل را باید در محدودۀ تفاوت روشهای استفاده از سلایق بهروز دانشآموزان پیدا کرد. متأسفانه با پیر نگهداشتن مجموعههای آموزشی و پرورشی، فاصلۀ موجود بین مربی و دانشآموز بیشتر هم خواهد شد. ما با مقوله دین نباید تجاری برخورد کنیم. در تربیت دینی چیزی به بچهها نمیدهیم بلکه فقط حواسمان را جمع داشتههای مبتنی بر فطرت او میکنیم. این امر اگرچه در ارتباط با خانواده مفهوم حقیقی خود را پیدا میکند ولی بههرحال از نقش مفید مدرسه کم نخواهد کرد. گاهی فقط نباید دستکاری کرد؛ چراکه دین بهخودیخود به خاطر تطابق با فطرت انسان جذاب هست. از طرفی ما موظفیم از قالبهای مرسوم زمانه خود استفاده کنیم. جا انداختن یک مطلب عمیق توحیدی یا انقلابی در سایۀ تربیت دینی به لوازم خودش نیازمند است. بهرهگیری صحیح از فضای رسانه در عصری که دانشآموز، سرعت را بر هر چیز دیگر ترجیح میدهد، دلیل خوبی برای استفاده از وقت کمتر برای بهرهوری بیشتر است.
مواجه کردن مخاطب با واقعیتهای روز، همانگونه که هستند نه همانگونه که ما میخواهیم باشد، عامل دیگری است که در جایگاه خود بسیار مهم و حیاتی به نظر میرسد. مدارس ما گاهی در لایههای پنهانکاری و یا توجه افراطی به بیان بیلان کاری و ارائه گزارشهای تمامرنگی توصیفی و غیر توصیفی بسنده میکنند. این همان خطری است که جامعۀ مخاطبان را تهدید میکند. ما اگر بخواهیم این تهدید را به فرصت تبدیل کنیم ناگزیر به تغییر در بینش خود هستیم. یک مدرسۀ خوب، بنای تلاش خود را برای تربیت سالم میگذارد و با نشر تجربههای مفید، کاربردی و سازنده به دیگران، امر تربیت دینی را یاری میکند. درحالیکه ما هنوز برای استفاده از تجربیات یکدیگر به همان گزارشهایی اکتفا میکنیم که شاید به مرحلۀ بازخورد سنجی در فضای اجرایی هم نرسیده باشند و تأثیرات مثبت و منفی بر مخاطب را گویا نکنند.
بعضاً در گزارشهای مختلف، کلیشه و تکرار است که بیشترین توجه را به سمت خود جلب میکند. در تغییر نگرش باید به این دریافت برسیم که خیلی از فعالیتها آنگونه که ما بدون حضور دانشآموزان یا بدون استفاده از نظرات آنها مایلیم رقم بخورد، اتفاق نمیافتد. علاوه بر اینکه تغییر نگرش کمک میکند که ترس موهوم دیگران چه میگویند، هرگز به منصۀ ظهور نرسد! ایجاد جذابیت را باید در پیشنهادهای دانشآموزی جستوجو کرد و با تغییر نگرش، ویژگی طراحی برنامه در هر شکل و سیاقی که مربیان میپسندند را به فراموشی سپرد. رمز موفقیت در ایجاد جاذبه، سپردن مسئولیت به دانشآموزان و استفاده از توانمندیهای آنها در تولید محتوا، اجرا و حتی بازخوردگیری فعالیتهایی است که باهدف تربیت دینی در محدودۀ کلاس و غیر کلاس اتفاق میافتد. در تغییر نگرش این باور را فراموش کنیم که بچهها فقط یادگیرنده هستند و ما یاد دهنده. حقیقت این است که در شرایط فعلی بهویژه باوجود گزینۀ فضای رسانهای، دانشآموزان جلوتر از مربیان گام برمیدارند.
آخرین عاملی که نیاز به تذکر و یادآوری دارد، همان هدف همیشگی مدارس از پیوند با اولیاست. برگزاری جلسات سخنرانی، برقراری کلاسهای آموزشی، اختصاص ساعتهای مشاوره و حتی استفاده از توانمندیهای اولیا در برنامهریزی مدارس خوب و مفید است؛ اما به نظر میرسد در شرایط فعلی قبل از هر چیز باید فاصله حقیقی بین اولیا و مدرسه را کمتر کرد. مبارزه با این فکر که فرزندم، در مدرسۀ خوبی درس میخواند و خیالم راحت است، ازجمله مواردی است که باید برای برطرف کردن آن تلاش کرد و اولیا باید بدانند و بپذیرند که مدرسه ادامه کار آنها را به عهده میگیرد و نه اینکه بهعنوان جایگزین آنها در امور تربیتی قرار گیرد.
شاید بهتر است برای القای این امر، به برقراری مدلهای جدید ارتباطی اندیشید. قطعاً اگر آموزههای دینی جذابیت لازم را داشته باشند، بازهم به همراهی اولیا و مدرسه نیازمندیم. بزرگترین دشمن تربیت دینی، قرار گرفتن در دایره تضادهای عقیدتی برای مخاطبان هست. این همان خطری است که میبایست برای رسیدن به هدف، با روشنگری مانع ایجاد آن در ذهنیت دانشآموزان شد.