مقالات

اندیشه‌های تربیتی امام علی(ع) (با رویکرد به نامه آن حضرت به امام حسن(ع))

نرگس کریم زاده مشاور و مدرس دانشگاه و مجتمع بانو امین


خلاصه :

بدان، خدایى که گنج‏هاى آسمان و زمین در دست اوست، به تو اجازه درخواست داده و اجابت آن را به عهده گرفته است.

... ادامه از شماره قبل

توجه به اصل خودباوری

پس تلاش کن تا درخواست‏هاى تو از روى درک و آگاهى باشد، نه آنکه به شبهات روی‌آوری و از دشمنى‏ها کمک‌گیری و قبل از پیمودن راه پاکان، از خداوند یارى بجوى و درراه او با اشتیاق عمل کن تا پیروز شوى و از هر کارى که تو را به شک و تردید اندازد یا تسلیم گمراهى کند بپرهیز و چون یقین کردى دلت روشن و فروتن شد و اندیشه‏ات گرد آمد و کامل گردید و اراده‏ات به یک‌چیز متمرکز گشت؛ پس اندیشه کن در آنچه براى تو تفسیر مى‏کنم، اگر در این راه آنچه را دوست مى‏دارى فراهم نشد و آسودگى فکر و اندیشه نیافتى، بدان که راهى را که ایمن نیستى مى‏پیمایى و در تاریکى ره مى‏سپارى؛ زیرا طالب دین نه اشتباه مى‏کند و نه در تردید و سرگردانى است، که در چنین حالتى خودداری بهتر است.

توجه به اصل معاد محوری، با تمرکز بر نبوت

پسرم در وصیت من درست بیندیش، بدان که در اختیار دارنده مرگ همان است که زندگى در دست او و پدیدآورنده موجودات است، هم او مى‏میراند و نابودکننده همان است که دوباره زنده مى‏کند و آنکه بیمار مى‏کند شفا نیز مى‏دهد، بدان که دنیا جاودانه نیست و آن‌گونه که خدا خواسته است برقرار است، از عطا کردن نعمت‏ها و انواع آزمایش‏ها و پاداش دادن در معاد یا آنچه را که او خواسته است و تو نمى‏دانى. اگر درباره جهان و تحولات روزگار مشکلى براى تو پدید آمد آن را به عدم آگاهى ارتباط ده؛ زیرا تو ابتدا با ناآگاهى متولّد شدى و سپس علوم را فراگرفتی و چه بسیار است آنچه را که نمى‏دانى و خدا مى‏داند، که اندیشه‏ات سرگردان و بینش تو در آن راه ندارد، سپس آن‌ها را مى‏شناسى. پس به قدرتى پناه بر که تو را آفریده، روزى داده و اعتدال در اندام تو آورده است، بندگى تو فقط براى او باشد و تنها اشتیاق او را داشته باش و تنها از او بترس. بدان پسرم هیچ‌کس چون رسول خدا صلی‌ا... علیه و آله و سلم از خدا آگاهى نداده است، رهبرى او را پذیرا باش و براى رستگارى، راهنمایى او را بپذیر، همانا من از هیچ اندرزى براى تو کوتاهى نکردم و تو هرقدر کوشش کنى و به اصلاح خویش بیندیشى، همانند پدرت نمى‏توانى باشى.

توجه به اصل توحید محوری

پسرم اگر خدا شریکى داشت، پیامبران او نیز به‌سوی تو مى‏آمدند و آثار قدرتش را مى‏دیدى و کردار و صفاتش را مى‏شناختى؛ امّا خدا، خدایى است یگانه، همان‌گونه که خود توصیف کرد، هیچ‌کس در مملکت‌داری او نزاعى ندارد، نابود شدنى نیست و همواره بوده است، اول هر چیزى است که آغاز ندارد و آخر هر چیزى که پایان نخواهد داشت، برتر از آن است که قدرت پروردگارى او را فکر و اندیشه درک کند. حال که این حقیقت را دریافتى، در عمل بکوش آن چنانکه همانند تو سزاوار است بکوشد، که منزلت آن اندک و توانایى‏اش ضعیف و ناتوانى‏اش بسیار و اطاعت خدا را مشتاق و از عذابش ترسان و از خشم او گریزان است؛ زیرا خدا تو را جز به نیکوکارى فرمان نداده و جز از زشتى‏ها نهى نفرموده است.

توجه به اصل آخرت‌گرایی، با توشه برداری از دنیا

اى پسرم! من تو را از دنیا و تحولات گوناگونش و نابودى و دست‌به‌دست گردیدنش آگاه کردم و از آخرت و آنچه براى انسان‏ها در آنجا فراهم است اطلاع دادم و براى هر دو مثال‏ها زدم تا پندپذیری و راه و رسم زندگى بیاموزى، همانا داستان آن‌کس که دنیا را آزمود، چُنان مسافرانى است که در سرمنزلی بی‌آب‌وعلف و دشوار اقامت دارند و قصد کوچ کردن به سرزمینى رادارند که در آنجا آسایش و رفاه فراهم است؛ پس مشکلات راه را تحمل مى‏کنند و جدایى دوستان را مى‏پذیرند و سختى سفر و ناگوارى غذا را باجان و دل قبول مى‏کنند تا به جایگاه وسیع و منزلگاه امن، با آرامش قدم بگذارند و از تمام سختى‏هاى طول سفر احساس ناراحتى ندارند و هزینه ‏هاى مصرف‌شده را غرامت نمى‏شمارند و هیچ‌چیز براى آنان دوست‌داشتنی نیست جز آن‌که به منزل امن و محل آرامش برسند؛ اما داستان دنیاپرستان همانند گروهى است که از جایگاهى پر از نعمت‏ها مى‏خواهند به سرزمین خشک و بی‌آب‌وعلف کوچ کنند، پس در نظر آنان چیزى ناراحت‌کننده‌تر از این نیست که از جایگاه خود جدا مى‏شوند و ناراحتى‏ها را باید تحمل کنند.

توجه به اصل معیارهاى روابط اجتماعى

اى پسرم! نفس خود را میزان میان خود و دیگران قرار ده، پس آنچه را که براى خود دوست دارى براى دیگران نیز دوست بدار و آنچه را که براى خود نمى‏پسندى، براى دیگران مپسند، ستم روا مدار، آن‌گونه که دوست ندارى به تو ستم شود، نیکوکار باش، آن‌گونه که دوست دارى به تو نیکی کنند و آنچه را که براى دیگران زشت مى‏دارى براى خود نیز زشت بشمار و چیزى را براى مردم رضایت بده که براى خود مى‏پسندى، آنچه نمى‏دانى نگو، گرچه آنچه را مى‏دانى اندک است، آنچه را دوست ندارى به تو نسبت دهند، درباره دیگران مگو، بدان که خودبزرگ‌بینی و غرور، مخالف راستى و آفت عقل است، نهایت کوشش را در زندگى داشته باش و در فکر ذخیره‌سازی براى دیگران مباش، آنگاه‌که به راه راست هدایت شدى، در برابر پروردگارت از هر فروتنى خاضع‏تر باش.

توجه به اصل تلاش در جمع‌آوری زاد و توشه دنیا

بدان، راهى پر مشقت و بس طولانى در پیش روى دارى و در این راه بدون کوشش بایسته و تلاش فراوان و اندازه‌گیری زاد و توشه و سبک کردن بار گناه، موفق نخواهى بود، بیش از تحمل خود بار مسئولیت‌ها بر دوش منه، که سنگینى آن براى تو عذاب‌آور است. اگر مستمندى را دیدى که توشه‏ات را تا قیامت مى‏برد و فردا که به آن نیاز دارى به تو بازمی‌گرداند، کمک او را غنیمت بشمار و زاد و توشه را بر دوش او بگذار و اگر قدرت مالى دارى بیشتر انفاق کن و همراه او بفرست؛ زیرا ممکن است روزى در رستاخیز در جست‌وجوى چنین فردى باشى و او را نیابى. به هنگام بى‏نیازى، اگر کسى از تو وام خواهد، غنیمت بشمار تا در روز سختى و تنگدستى به تو بازگرداند، بدان که در پیش روى تو، گردنه‏هاى صعب‌العبوری وجود دارد، که حال سبک‌باران به‌مراتب بهتر از سنگین باران است و آنکه کُند رود حالش بدتر از شتاب گیرنده هست و سرانجام حرکت، بهشت یا دوزخ خواهد بود؛ پس براى خویش قبل از رسیدن به آخرت وسایلی مهیّا ساز و جایگاه خود را پیش از آمدنت آماده کن؛ زیرا پس از مرگ، عذرى پذیرفته نمى‏شود و راه بازگشتی وجود ندارد.

توجه به اصل استجابت دعا و شرایط آن

بدان، خدایى که گنج‏هاى آسمان و زمین در دست اوست، به تو اجازه درخواست داده و اجابت آن را به عهده گرفته است. تو را فرمان داده که از او بخواهى تا عطا کند، درخواست رحمت کنى تا ببخشاید و خداوند بین تو و خودش کسى را قرار نداده تا حجاب و فاصله ایجاد کند و تو را مجبور نساخته که به شفیع و واسطه‏اى پناه ببرى و در صورت ارتکاب گناه درِ توبه را مسدود نکرده است، در کیفر تو شتاب نداشته و در توبه و بازگشت، بر تو عیب نگرفته است، در آنجا که رسوایى سزاوار توست، رسوا نساخته و براى بازگشت به خویش شرایط سنگینى مطرح نکرده است، در گناهان تو را به محاکمه نکشیده و از رحمت خویش ناامیدت نکرده، بلکه بازگشت تو را از گناهان نیکى شمرده است. هر گناه تو را یکى و هر نیکى تو را ده به‌حساب آورده و راه بازگشت و توبه را به روى تو گشوده است. هرگاه او را بخوانى، ندایت را مى‏شنود و چون با او راز دل گویى راز تو را مى‏داند، پس حاجت خود را با او به گوی و آنچه در دل‌داری نزد او باز گوى، غم و اندوه خود را در پیشگاه او مطرح کن تا غم‏هاى تو را برطرف کند و در مشکلات تو را یارى رساند و از گنجینه‏هاى رحمت او چیزهایى را درخواست کن که جز او کسى نمى‏تواند عطا کند؛ مانند عمر بیشتر، تندرستى بدن و گشایش در روزى. سپس خداوند کلیدهاى گنجینه‏هاى خود را در دست‌تو قرار داده که به تو اجازه دعا کردن داد، پس هرگاه اراده کردى مى‏توانى با دعا، درهاى نعمت خدا را بگشایى تا باران رحمت الهى بر تو ببارد. هرگز از تأخیر اجابت دعا ناامید مباش؛ زیرا بخشش الهى به‌اندازه نیّت است، گاه، در اجابت دعا تأخیر مى‏شود تا پاداش درخواست‌کننده بیشتر و جزاى آرزومند کامل‏تر شود، گاهى درخواست مى‏کنى امّا پاسخ داده نمى‏شود؛ زیرا بهتر ازآنچه خواستى به‌زودی یا در وقت مشخص، به تو خواهد بخشید، یا به جهت اعطا بهتر ازآنچه خواستى، دعا به اجابت نمى‏رسد؛ زیرا چه‌بسا خواسته‏هایى دارى که اگر داده شود مایه هلاکت دین تو خواهد بود، پس خواسته‏هاى تو به‌گونه‌ای باشد که جمال و زیبایى تو را تأمین و رنج و سختى را از تو دور کند، پس نه مال دنیا براى تو پایدار و نه تو براى مال دنیا باقى خواهى ماند.

توجه به اصل ضرورت یاد مرگ

پسرم! بدان، تو براى آخرت آفریده شدى، نه دنیا؛ براى رفتن از دنیا، نه پایدار ماندن در آن؛ براى مرگ، نه زندگى جاودانه در دنیا، که هرلحظه ممکن است از دنیا کوچ کنى و به آخرت درآیی؛ و تو شکار مرگى هستى که فرار کننده آن نجاتى ندارد و هر که را بجوید به آن مى‏رسد و سرانجام او را مى‏گیرد. پس از مرگ بترس، نکند زمانى سراغ تو را گیرد که در حال گناه یا در انتظار توبه کردن باشى و مرگ مهلت ندهد و بین تو و توبه فاصله اندازد، که در این حال خود را تباه کرده‏اى.

پسرم! فراوان به یاد مرگ باش و به یاد آنچه به‌سوی آن مى‏روى و پس از مرگ در آن قرار مى‏گیرى تا هنگام ملاقات با مرگ از هر نظر آماده‌باش، نیروى خود را افزون و کمر همت را بسته نگهدار که ناگهان نیاید و تو را مغلوب سازد. مبادا دل‌بستگی فراوان دنیاپرستان و تهاجم حریصانه آنان به دنیا، تو را مغرور کند؛ چراکه خداوند تو را از حالات دنیا آگاه کرده و دنیا نیز از وضعِ خود تو را خبر داده و از زشتى‏هاى روزگار پرده برداشته است.

توجه به اصل شناخت دنیاپرستان و ضرورت واقع‌نگری در زندگی

همانا دنیاپرستان چُنان سگ‏هاى درنده، عوعو کنان، براى دریدن صید در شتابند، برخى به برخى دیگر هجوم‌آورند و نیرومندشان، ناتوان را مى‏خورد و بزرگ‏ترها کوچک‏ترها را؛ یا چُنان شترانى هستند که برخى از آن‌ها پاى بسته و برخى دیگر در بیابان رهاشده، که راه‌گم‌کرده و در جاده‌های نامعلومى درحرکت‌اند و در وادى پر از آفت‏ها و در شنزارى که حرکت با کندى صورت مى‏گیرد گرفتارند، نه چوپانى دارند که به کارشان برسد و نه چراننده‏اى که به چراگاهشان ببرد. دنیا آن‌ها را به راه کورى کشاند و دیدگانشان را از چراغ هدایت بپوشاند، در بیراهه سرگردان و در نعمت‏ها غرق‌شده‌اند، که نعمت‏ها را پروردگار خود قراردادند؛ هم دنیا آن‌ها را به بازى گرفته و هم آن‌ها با دنیا به بازى پرداخته و آخرت را فراموش کرده‏اند. اندکى مهلت ده، به‌زودی تاریکى برطرف مى‏شود، گویا مسافران به منزل رسیده‏اند و آن‌کس که شتاب کند به کاروان خواهد رسید. پسرم! بدان، آن‌کس که مرکبش شب و روز آماده است همواره درحرکت خواهد بود، هرچند خود را ساکن پندارد و همواره راه مى‏پیماید هرچند در جاى خود ایستاده و راحت باشد.

به‌یقین بدان که تو به همه آرزوهاى خود نخواهى رسید و تا زمان مرگ بیشتر زندگى نخواهى کرد و بر راه کسى مى‏روى که پیش از تو مى‏رفت، پس در به دست آوردن دنیا آرام باش و در مصرف آنچه به دست آوردى نیکو عمل کن؛ زیرا چه‌بسا تلاش بی‌اندازه براى دنیا که به تاراج رفتن اموال کشانده شد؛ پس هر تلاشگرى به‌روزی دلخواه نخواهد رسید و هر مدارا کننده‏اى محروم نخواهد شد.

نفس خود را از هرگونه پستى بازدار، هرچند تو را به اهدافت رساند؛ زیرا نمى‏توانى به‌اندازه آبرویى که از دست مى‏دهى بهایى به دست آورى. برده دیگرى مباش، که خدا تو را آزاد آفرید، آن نیک که جز با شر به دست نیاید نیکى نیست و آن راحتى که با سختى‏هاى فراوان به دست آید، آسایش نخواهد بود.

بپرهیز از آنکه مرکب طمع‌ورزی تو را به‌سوی هلاکت به‌پیش راند و اگر توانستى که بین تو و خدا صاحب نعمتى قرار نگیرد، چنین باش؛ زیرا تو، روزى خود را دریافت می‌کنی و سهم خود برمی‌داری و مقدار اندکى که از طرف خداى سبحان به دست مى‏آورى، بزرگ و گرامى‏تر از (مال) فراوانى است که از دست بندگان دریافت مى‏دارى، گرچه همه از طرف خداست.

آنچه با سکوت از دست می‌دهی آسان‌تر از آن است که با سخن از دست برود؛ چراکه نگهدارى آنچه در مشک است با محکم بستن دهانه آن امکان‌پذیر است و نگهدارى آنچه در دست دارى، پیش من بهتر است از آنکه چیزى از دیگران بخواهى و تلخى ناامیدی بهتر از درخواست کردن از مردم است.

شغل همراه با پاک‌دامنی، بهتر از ثروت فراوانى است که با گناهان به دست آید، مرد براى پنهان نگاه‌داشتن اسرار خویش سزاوارتر است، چه‌بسا تلاش کننده‏اى که به زیان خود مى‏کوشد، هر کس پرحرفی کند یاوه مى‏گوید و آن‌کس که بیندیشد آگاهى یابد، با نیکان نزدیک شو و از آنان باش و با بدان دور شو و از آنان دوری‌کن.

بدترین غذاها، لقمه حرام و بدترین ستم‏ها، ستمکارى به ناتوان است. جایى که مدارا کردن درشتى به‌حساب آید به‌جای مدارا درشتى کن، چه‌بسا که دارو بر درد افزاید و بیمارى، درمان باشد و چه‌بسا آن‌کس که اهل اندرز نیست، اندرز دهد و نصیحت کننده دغل‌کار باشد.

هرگز بر آرزوها تکیه نکن که سرمایه احمقان است و حفظ عقل، پند گرفتن از تجربه‏هاست و بهترین تجربه آن‌که تو را پند آموزد پیش از آنکه فرصت از دست برود و اندوه ببار آورد، از فرصت‏ها استفاده کن.

هر تلاشگرى به خواسته‌های خود نرسد و هر پنهان‌شده‌ای بازنمی‌گردد. از نمونه‌های تباهى، نابود کردن زاد و توشه آخرت است. هر کارى پایانى دارد و به‌زودی آنچه براى تو مقدّر گردیده خواهد رسید.

هر بازرگانى خویش را به مخاطره افکند. چه‌بسا اندکى که از فراوانى بهتر است نه در یاری‌دادن انسان پست چیزى وجود دارد و نه در دوستى با دوست متّهم، حال که روزگار در اختیار تو است آسان‌گیر و براى آن‌که بیشتر به دست آورى خطر نکن. از سوارشدن بر مرکب ستیزه‌جویی بپرهیز.

توجه به اصل ضرورت حقوق دوستان

چون برادرت از تو جدا شود، تو پیوند دوستى را برقرار کن، اگر روى برگرداند تو مهربانى کن و چون بخل ورزد تو بخشنده باش، هنگامی‌که دورى مى‏گزیند تو نزدیک شو و چون سخت مى‏گیرد تو آسان‌گیر و به هنگام گناهش عذر او بپذیر، چنان‌که گویا بنده او هستی و او صاحب نعمت تو هست.

مبادا دستورات یادشده را با غیر دوستانت انجام دهى، یا با انسان‏هایى که سزاوار آن نیستند بجا آورى، دشمن دوست خود را دوست مگیر تا با دوست‌دشمنی نکنى. در پند دادن دوست بکوش، خوب باشد یا بد و خشم را فروخور که من جرعه‏اى شیرین‏تر از آن ننوشیدم و پایانى گواراتر از آن ندیده‏ام.

با آن‌کس که با تو درشتى کرده، نرم باش که امید است به‌زودی در برابر تو نرم شود، با دشمن خود با بخشش رفتار کن؛ زیرا سرانجام شیرین دو پیروزى است (انتقام گرفتن یا بخشیدن)، اگر خواستى از برادرت جدا شوى، جایى براى دوستى باقى گذار تا اگر روزى خواست به‌سوی تو بازگردد بتواند، کسى که به تو گمان نیک برد او را تصدیق کن و هرگز حق برادرت را به اعتماد دوستى که با او دارى ضایع نکن؛ زیرا آن‌کس که حقّش را ضایع مى‏کنى با تو برادر نخواهد بود و افراد خانواده‏ات بدبخت‌ترین مردم نسبت به تو نباشند و به کسى که به تو علاقه‏اى ندارد دل مبند، مبادا برادرت براى قطع پیوند دوستى، دلیلى محکم‏تر از برقرارى پیوند با تو داشته باشد و یا در بدى کردن، بهانه‏اى قوى‏تر از نیکى کردن تو بیاورد، ستمکارى کسى که بر تو ستم مى‏کند در دیده‏ات بزرگ جلوه نکند، چه او به زیان خود و سود تو کوشش دارد و سزاى آن‌کس که تو را شاد مى‏کند بدى کردن نیست.

توجه به اصل کسب روزی

پسرم! بدان، روزى دو قسم است، یکى آن‌که تو آن را می‌جویی و دیگر آن‌که او تو را می‌جوید و اگر تو به‌سوی آن نروى، خود به‌سوی تو خواهد آمد. چه زشت است فروتنى به هنگام نیاز و ستمکارى به هنگام بى‏نیازى همانا سهم تو از دنیا آن اندازه خواهد بود که با آن سراى آخرت را اصلاح کنى.

اگر براى چیزى که از دست دادى ناراحت مى‏شوى، پس براى هر چیزى که به دست‌تو نرسیده نیز نگران باش. با آنچه درگذشته دیده یا شنیده‏اى، براى آنچه هنوز نیامده، استدلال کن؛ زیرا تحوّلات و امور زندگى همانند یکدیگرند.

توجه به اصل پندآموزی با تمرکز بر صبر بر دل خواسته‌ها

از کسانى مباش که اندرز سودشان ندهد، مگر با آزردن فراوان؛ زیرا عاقل با اندرز و آداب پند گیرد و حیوانات با زدن.

غم و اندوه را با نیروى صبر و نیکویى یقین از خود دور ساز. کسى که میانه‌روی را ترک کند از راه حق منحرف مى‏شود، یار و هم‌نشین، چنان خویشاوند است.

دوست آن است که در نهان آیین دوستى را رعایت کند. هواپرستی همانند کورى است. چه‌بسا دور که از نزدیک نزدیک‏تر و چه‌بسا نزدیک که از دور دورتر است، انسانِ تنها، کسى است که دوستى ندارد، کسى که از حق تجاوز کند، زندگى بر او تنگ مى‏شود.

هر کس قدر و منزلت خویش بداند حرمتش باقى است، استوارترین وسیله‏اى که مى‏توانى به آن چنگ زنى، رشته‏اى است که بین تو و خداى تو قرار دارد. کسى که به کار تو اهتمام نمى‏ورزد دشمن توست. گاهى ناامیدی، خود رسیدن به هدف است، آنجا که طمع‌ورزی هلاکت باشد. چنان نیست که هر عیبى آشکار و هر فرصتى دست‌یافتنی باشد، چه‌بسا که بینا به خطا مى‏رود و کور به مقصد رسد.

بدى‏ها را به تأخیر انداز؛ زیرا هر وقت بخواهى مى‏توانى انجام دهى. بریدن با جاهل، پیوستن به عاقل است، کسى که از نیرنگ‏بازى روزگار ایمن باشد به او خیانت خواهد کرد و کسى که روزگار فانى را بزرگ بشمارد، او را خوار خواهد کرد. چنین نیست که هر تیراندازی به هدف بزند، هرگاه اندیشه سلطان تغییر کند، زمانه دگرگون شود. پیش از حرکت، از هم‌سفر بپرس و پیش از خریدن منزل همسایه را بشناس. از سخنان بی‌ارزش و خنده‌آور بپرهیز، گرچه آن را از دیگرى نقل کرده باشى.

توجه به اصل ضرورت شناخت زن با تمرکز بر توانایی انجام مسئولیت زنانه

در امور سیاسى کشور از مشورت با زنان بپرهیز، که رأى آنان زود سست مى‏شود و تصمیم آنان ناپایدار است. در پرده حجاب نگاهشان دار تا نامحرمان را ننگرند؛ زیرا که سخت‏گیرى در پوشش، عامل سلامت و استوارى آنان است.

بیرون رفتن زنان بدتر از آن نیست که افراد غیر صالح را در میانشان آورى و اگر بتوانى به‌گونه‌ای زندگى کنى که غیر تو را نشناسند چنین کن.

کارى که برتر از توانایى زن است به او وامگذار، که زن گل‌بهاری است، نه پهلوانى سخت‌کوش، مبادا در گرامى داشتن زن زیاده‌روی کنى که او را به طمع‌ورزی کشانده براى دیگران به ناروا شفاعت کند.

بپرهیز از غیرت نشان دادن بیجا که درستکار را به بیماردلی و پاک‌دامن را به بدگمانى رساند. کار هرکدام از خدمتکارانت را معین کن که او را در برابر آن کار مسئول بدانى، که تقسیم درستِ ‌کار سبب مى‏شود کارها را به یکدیگر وا‌نگذارند و در خدمت سستى نکنند.

توجه به اصل ضرورت گرامی داشتن خویشاوندان

خویشاوندانت را گرامى دار؛ زیرا آن‌ها پروبال تو مى‏باشند، که با آن پرواز مى‏کنى و ریشه تو هستند که به آن‌ها بازمی‌گردی و دست نیرومند تو هستند که با آن حمله مى‏کنى.

دین و دنیاى تو را به خدا می‌سپارم و بهترین خواسته الهى را در آینده و هم‌اکنون، در دنیا و آخرت، براى تو می‌خواهم.

 

منبع: شماره 85 نشریه اندیشه تربیت

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.