
مقالات
روش آموزش مونته سوری و تضاد آن با روشها و مبانی تربیت اسلامی
خلاصه :
مونته سوری دخالت در امر تربیت کودکان را امری در تضاد با آزادی ذاتی وی میدانست و به همین جهت با روش تربیتی دینی شامل «بشارت و انذار» مخالفت جدی میورزیدمبدع روش آموزشی مونته سوری یک پزشک زن ایتالیایی به نام «ماریا مونته سوری» است. زندگی حرفهای او دارای دو بخش است. وی تا پیش از 30 سالگی از معدود زنانی بود که در اروپا موفق شد در رشته پزشکی تحصیل کند. بهواسطه علاقه به کودکان، آموزش گروهی از بچههای عقبمانده ذهنی را دریکی از محلات فقیرنشین ایتالیا بر عهده گرفت. تنها نکته مثبت روش مونته سوری در همین مدرسه یک کلاسه محقر ابداع شد. وی مجموعهای از وسایل و ابزار کمکآموزشی را برای آموزش مفاهیم ابتدایی ریاضیات و مهارتهای زندگی ابداع کرد تا بدینوسیله همگرایی کودکان را در قالب آموزشهای مبتنی بر «تجربهگرایی» و بازیهای فردی جلب کند.
مونته سوری دخالت در امر تربیت کودکان را امری در تضاد با آزادی ذاتی وی میدانست و به همین جهت با روش تربیتی دینی شامل «بشارت و انذار» مخالفت جدی میورزید. آنچه از مونته سوری در ایران به خانوادههای مذهبی اعلام میشود شامل همین یک بخش کوتاه از رزومه و روش کاری وی است. حتی اخیراً پخش مجموعه تلویزیونی زندگی ماریا مونته سوری با حذف بخش تاریک حیات وی و مواردی سانسوری همچون زندگی بیقید و ضد خانوادگی خانم مونته سوری در جامعه کاتولیک و بهشدت مذهبی ایتالیا در دوره پیش از جنگ جهانی دوم، از شبکه آموزش صداوسیما آغازشده است! تصویر زنی صبور، دانشمند و فداکار با سیمایی شبیه به «فرشته مهربان» کلیشه ثابت صحنههای ناب این سریال است.
مونته سوری اصلی!
ماریا در ایتالیای کاتولیک که حتی «طلاق» را بر اساس قوانین کلیسا به رسمیت نمیشناخت بدون ازدواج صاحب فرزندی پسر از دوست خود شد و ناچار فرزند وی ماریو در دهکدهای دور از خانواده نگهداری شد. اکنون چند سطر از زندگی حقیقی و بدون سانسور ماریا مونته سوری را از کتاب زندگینامه وی که توسط تنها فرزندش نگارش شده و در صفحه اختصاصیاش در دانشنامه ویکی پدیای انگلیسی منتشرشده، مرور میکنیم. سطوری که بنا بر سیاستهای برخی مدیران بهایی بخش فارسی ویکیپدیا هرگز به زبان فارسی ترجمه نشد ... «ماریا مونته سوری در جوانی هوادار تفکرات «ژان ژاک روسو» فرانسوی بود. روسو را در جهان بنیانگذار تفکر مدرنیته و دوران مدرنیسم و از متفکران پلورالیست برمیشمارند. وی در مسئله تربیت کودک دارای تزهای عجیب و شخصی مبتنی بر تجربهگرایی محض بود، به شکلی که هر پنج فرزند خود را پس از تولد به یتیمخانههای آن دوران فرانسه سپرد که از وضعیت فاجعه باری برخوردار بودند! روش آموزشی مونته سوری پس از برخورداری از شهرت نسبی، هوادارانی صاحب رتبه و شهیر یافت. ازجمله «زیگموند فروید» که به علت تأکید جدی درروش مونته سوری بر «تجربهگرایی» از حامیان جدی و مشوقان وی به شمار میرفت. فروید را شاید از مناظر مختلف بتوان مهمترین روانشناس غربی نامید که بخش اعظمی از علوم اومانیستی را مدیون خودکرده است. او در کتاب «آینده یک پندار» منشأ دینداری و خداباوری را احساس درماندگی انسان مینامد.
یعنی همان احساس ترس کودک و نیاز به «پدر نیرومند» که حالتی مستمر و مداوم یافته و همگانی شده است. همچنین در کتاب «توتم، تابو و موسی و یکتاپرستی» منشأ دین را نوعی بیماری وسواسی انگاشته که عمومیتیافته است (!) پس تلاش بیشائبه فروید برای همهگیر شدن روش آموزشی مونته سوری در جهان چندان بیپایه و اساس نیز نبوده و بنا بر اطلاعات بعدی درخواهید یافت که وحدتی ایدئولوژیک پشت این حمایتها نهفته است.
علیرغم تشکیل مدارس زنجیرهای مونته سوری، به علت درگیری با حکومت موسیلینی، ماریا ایتالیا را ترک کرد. سپس به دعوت رئیس «انجمن تئوسوفی» هند برای فرار از تبعات جنگ جهانی به این کشور سفر کرد. دقیقاً در همین سال بود که «آن بیسانت» دوست صمیمی ماریا مونته سوری پس از مرگ مادام بلاواتسکی جادوگر، به مقام ریاست انجمن تئوسوفی رسید! بلاواتسکی پیش از بیسانت رئیس فرقه تئوسوفی بود. وی یک فراماسون کابالیست بود که کابالا را کتابی از جانب خدا میدانست و ارتباط با شیطان (لوسیفر) را مسیری مطمئن برای درک دانش کیهانی برمیشمرد. بر اساس کتاب خاطرات مونته سوری که توسط پسرش ماریو نگارش شده وی از 30 سالگی در رم بهواسطه دانشجوی هندی همدورهاش در رشته فلسفه در دانشگاه رم به فرقه تئوسوفی علاقهمند شده بود؛ اما بهصورت رسمی در سال 1907 یعنی زمانی که 37 ساله بود به عضویت این فرقه درآمد.»
سیستم آموزشی فراماسونری
اما چرا تئوسوفیسم تا این اندازه در دنیای امروز نیز مهم محسوب میشود تا حدی که هماکنون در اروپا نیز متخصصان بسیاری در خصوص کیفیت و کمیت ارتباط روش آموزشی مونته سوری و آموزههای تئوسوفیستی به مطالعه و ارائه مقاله مشغول هستند؟ انجمن تئوسوفی بخشی از تشکیلات جهانی فراماسونری است که ایده «دین جهانی» را در طول سالیان پرورانده است. تئوسوفیسم ملغمهای از مسیحیت و یهود و اسلام تحریفشده است که آموزههای شیطانی کابالا در قالب بخشهایی از آیین هندو و بودیسم به آن اضافهشده است. مروجان تئوسوفیسم در ایران گروهی از صوفیان بهائی، فرقه مریمیه و برخی دیگر از انجمنهای فراماسونری تحتالحمایه انگلیس میباشند. جالب اینجاست که تئوسوفیسم نیز همچون بهائیت، زاده انگلیس در «کمپانی هند شرقی» است!
ماریا پس از اقامت در هند تحت حمایت انجمن تئوسوفی نام روش تربیتی خود را - مطابق مراحل آموزشی این فرقه - به «آموزش کیهانی» تغییر داد و هدف از آموزشهای مرحلهای سیستم مونته سوری از بدو تولد تا 24 سالگی را «جذب ذهن کودک» به جهت انطباق هر چه بیشتر با حقایق کیهانی اعلام کرد! اینجاست که همهگیری جهانی شیوه آموزشی مونته سوری که خود مقلد مهمترین نظریهپرداز تمدن سکولار غرب و تحتالحمایه عرفان کیهانی صهیونیستی است جالب میشود!
مونته سوری پس از بازگشت از هند تحت تأثیر شرایط پایان جنگ جهانی و ایده نظم نوین جهانی فراماسونها «آموزشهای حل تعارض و فرهنگ صلح» را نیز با هدف «آموزشوپرورش برای یک دنیای جدید» به مونته سوری تئوسوفیستی شده، اضافه نمود. بهاینترتیب وی از یک معلم مدرسه مبتکر تبدیل به یکی از مجریان مهم ایده نوظهور «نظم نوین جهانی» شد. تنها پس از طی این مراحل بود که مونته سوری مفتخر به دریافت «مدال افتخار خانواده سلطنتی ملکه انگلستان در امر آموزش کودکان» و «مدال افتخار یونسکو» شد. علاوه بر اینکه دو بار کاندید دریافت جایزه صلح نوبل نیز گردید.
آموزش کیهانی
باوجوداین رزومه هولناک، ذکر این نکته ضروری است که درک اشکالات فلسفی، دینی و روانشناختی روش آموزشی مونته سوری بدون تسلط بر آموزههای فرق ضاله میسر نیست؛ بنابراین هیچ خردهای بر مربیان مهدهای کودک و معلمان مدارس مونته سوری که به علت ضعف منابع و مراجع فارسی موجود در فضای دانشگاهی کشورمان، قادر به تشخیص و تمیز انحرافات این روش آموزشی مشهور نبودهاند، وارد نیست. اینیک بحث علمی کارشناسانه است که طبیعتاً باید توسط نخبگان حوزوی و دانشگاهی کشور آشکارشده و بهموقع از شیوع و همهگیر شدن آن جلوگیری میشد.
اصول ادیان الهی بر سه محور استوار است؛ توحید، نبوت و معاد. پایه همه ادیان الهی اعتقاد به خدای واحد و تجربه ناپذیر است که با اولین اصل مونته سوری یعنی تأکید بر «تجربهگرایی» در تضاد است. حالآنکه چه در یهود و مسیحیت و چه در دین اسلام آموزش توحید به کودک در سنین ابتدایی آغاز میشود.
نام جزوات تهیهشده توسط مرکز جهانی مونته سوری «آموزش کیهانی» یا «cosmic education» است. آموزش کیهانی از مناظر مختلفی به «عرفان کیهانی» که اتفاقاً اخیراً در کشورمان نیز با انتشار شبکهای مشهور شده بود همخوانی متنی دارد. در مونته سوری نیز همچون عرفان کیهانی، تفکر اومانیستی «خودمحوری» در فضای کیهانی به شدت ترویج میشود به نحوی که در دوره تربیت مربی مونته سوری، معلم از هر نوع آموزش مداخله جویانهای نهی میشود. در جزوه عرفان کیهانی نیز میخوانیم: «تو تنها کسی هستی که میتوانی راهبر و مدیر خود باشی ... هیچ کس نمیتواند مدیر وکارشناس تو باشد و لحظهای که مخالف این فکر کنی قدرت و انرژی خود را تلف کردهای ... موقعی که نمیدانی چه کاری باید انجام دهی یا چطور یک موقعیت خاص را اداره کنی یا چه مسیری را در پیش بگیری یا چگونه چیزی را اثبات کنی یا هرآنچه که ممکن است در آن نیاز به راهنمایی داشته باشی ... با استفاده از اصول پایه «راز» و خواستن خودت قابل انجام است. تو به تمامی خرد و عقل دسترسی داری ... به کل دانش و معرفت بشری ... تمام نیروی عظیم کائنات در درون توست ... به این دلیل است که تو خود راهبر و مدیر خودت هستی!»
از عرفان کیهانی به کابالا!
حال بازگردیم به جزوات تربیت معلم مونته سوری: در کتاب «خدای بدون دست» نوشته ماریا مونته سوری ده قانون با هدف یکی شدن مخاطب (از کودکی تا دوره جوانی) ذکر شده است که بر اساس هر کدام از این اصول مجموعهای از بازیها و فعالیتهای آموزشی غیرمستقیم برای کودکان طراحی شده است. در کشور ما به جز مجموعه لوازم کمک آموزشی نسبتاً گران قیمت مونته سوری و چند آلبوم و همین بازیها هیچ نمییابید! بنابراین درک فلسفه پشت پرده هر کدام از این بازیهای به ظاهر ساده طبیعتاً از همگان برنمیآید. وقتی با جهان هستی همسو شوید مورد حمایت ابر، باد، خورشید، ماه، آسمان و فرشتگان قرار میگیرید. برای کمک گرفتن از تمام انرژیهای جهان هستی و رشد و تعالی باید 10 قانون را در نظر داشته باشید:
مرحله یک؛ هدف از آموزشهای ژئوفیزیکی: آموزش قوانین طبیعت برای اطاعت و حرکت به سمت یکی شدن با کیهان است.
بازی طراحی شده شامل آزمایش سایش سنگهاست که به کمک آن به کودکان بخشی از تئوری «پیدایش جهان بدون خدا (بیگ بنگ)» آموزش داده میشود. تنها آموزه این بازی این است که جهان از سنگ سخت ثابتی تشکیل نشده است، بلکه این سنگ قابل سایش و شکل پذیر است. کما اینکه جهان نیز همین گونه به وجود آمده است!
جالب توجه است که در سایت یکی از مراکز تربیت معلم مونته سوری در ایران ذیل عکس بازی مربیان با لوازم مونته سوری این جمله به چشم میخورد: «مونته سوری به ارتباط اصیل و ذاتی انسان با طبیعت بر میگردد.» اتفاقاً در جزوه «آموزش کیهانی مونته سوری» نیز از تصویر «درخت زندگی کابالا» برای توضیح «مرحله جذب در طبیعت» استفاده شده است که نمادی جهانی از عرفان یهودی به منظور ارتباطگیری با شیطان است!
اومانیسم خالص!
مرحله دو؛ «آموزش تواناییهای انسان: همه چیز توسط انسان به صورت فیزیکی یا با بهرهگیری از قدرت تخیل و ذهن اختراع شده است. اختراع، میوه تخیل است.»
این یک جمله را میتوان خالصترین مفهوم برآمده از اومانیسم نامید! اومانیسم (humanism) در فارسی به صورت اصالت انسان، انسانگرایی، انسانمداری، آدمیت و خود بنیادی ترجمه شده است.
این مکتب انسان را محور ارزشها قرار میدهد؛ یعنی اصالت در همه حال به اراده و خواست او داده میشود. در این نظریه همه چیز از انسان شروع شده و به انسان نیز ختم میشود و هیچ حقیقتی برتر از انسان وجود ندارد؛ بنابراین اومانیسم در مقابل مکتب دین که بر اساس خدا محوری میباشد قرار گرفته است.
جالب توجه است که مونته سوری هر گونه مداخله در مسیر تربیت کودک و آموزش مستقیم خوبیها و بدیها به روش دینی «بشارت و انذار» را به دلیل برتری ذاتی انسان بر خدا (!) نفی میکند.
مرحله سه؛ تاریخ خلقت: یکی از مهمترین تفاوتهای خداباوران و دین ستیزان در سراسر جهان هستی، در شیوه نگرش دو گروه به داستان پیدایش است. در جزوه آموزش کیهانی مونته سوری از تصویر خلقت خودبهخودی جهان با نمادگرایی ویژهای رونمایی میشود. در ذیل این تصویر آمده است: «فرشتگان نمایندگان جنبش هوا هستند که با گرم و سرد کردن پوسته زمین حیات را به وجود آوردند.»
مونته سوری در تأیید این نگاه ضد خدایی میگوید: «هوش بشر به مرحله تکامل نهایی و قدرت حداکثری خود رسیده و امروز در مرحلهای قرار داریم که میتوانیم بر انرژی جهان تسلط یافته و بر راز هستی نفوذ یابیم. این انسانی است که نه تنها از دنیای پیرامونی خود لذت میبرد بلکه از قدرت تغییر مقصد نیز برخوردار است ... این انسانی است که عامل کیهانی است و طبیعت را خلق میکند.»
این خطرناکترین وجهه کابالایی عرفان مونتهسوری است که در حقیقت از هدف نهایی خود از آموزش کودکان تا 24 سالگی رونمایی میکند. شاید جالب باشد که بدانید تئوسوفیستها نیز همچون پیروان بسیاری از ادیان الهی به ظهور موعود، معتقد هستند. در اوایل ۱۸۸۹ بلاواتسکی، رئیس فرقه تئوسوفی، به طور عمومی اعلام کرد که هدف از تأسیس انجمن آماده کردن بشریت جهت پذیرش معلمی جهانی بوده است. بر اساس دکترین تئوسوفیسم، این فرقه جنبه آشکاری از یک ماهیت معنوی پیشرفته – مایتره - است که در فواصل معین بر روی زمین به منظور هدایت تکامل نوع بشر ظهور میکند. به نظر میرسد رسالت تئوسوفیسم آمادهسازی نسل بشر برای ظهور «دجال» یا «ضدمسیح» است.
آنها امر تربیت کودکان را به صورت وظیفهای ذاتی برای آماده ساختن نسل جدید بشر به عنوان «عوامل کیهانی» فراهمکننده ملزومات ظهور شیطان، برعهده گرفته و در این راه همچون مونتهسوری از اعلام اینکه به دنبال تبدیل انسانها به «عوامل کیهانی» هستند هیچ باکی ندارند.
گذشته از بخش کوچک اسناد افشا شده از ابتدا و انتهای گفتمان تربیتی مونته سوری ذکر یک نکته برای آنها که هنوز قانع نشدهاند ضروری است. در شرایطی که فضای هجمه به دین، فرهنگ و عقاید انسانی تبدیل به زیستبوم جهانی زندگی بشری گشته آیا هیچ مسلمان عاقلی را میتوانید بیابید که «تربیت فرزندان» خود را به روش مورد علاقه بنیانگذاران بیتمدنی فعلی غربی واگذار کند؟! حتی اگر هرگز کتب شهید مطهری بر ضد اصول تمدن غرب همچون «اومانیسم» و «ماتریالیسم» را مطالعه نکرده باشیم، باز هم برای عدم برون سپاری وظیفه خطیر تربیت فرزندان ایرانی و نه حتی «مسلمان» خود به فروید و مونته سوری و روسو و لکان هزاران مدعا در دل خود خواهیم یافت. علاوه بر اینکه حذف نقش بهائیان به عنوان مهمترین فرقه حامی ترویج روش آموزشی مونته سوری در ایران نیز موضوعی مهم و غیر قابل چشمپوشی است.
آموزش کیهانی
باوجوداین رزومه هولناک، ذکر این نکته ضروری است که درک اشکالات فلسفی، دینی و روانشناختی روش آموزشی مونته سوری بدون تسلط بر آموزههای فرق ضاله میسر نیست؛ بنابراین هیچ خردهای بر مربیان مهدهای کودک و معلمان مدارس مونته سوری که به علت ضعف منابع و مراجع فارسی موجود در فضای دانشگاهی کشورمان، قادر به تشخیص و تمیز انحرافات این روش آموزشی مشهور نبودهاند، وارد نیست. اینیک بحث علمی کارشناسانه است که طبیعتاً باید توسط نخبگان حوزوی و دانشگاهی کشور آشکارشده و بهموقع از شیوع و همهگیر شدن آن جلوگیری میشد.
اصول ادیان الهی بر سه محور استوار است؛ توحید، نبوت و معاد. پایه همه ادیان الهی اعتقاد به خدای واحد و تجربه ناپذیر است که با اولین اصل مونته سوری یعنی تأکید بر «تجربهگرایی» در تضاد است. حالآنکه چه در یهود و مسیحیت و چه در دین اسلام آموزش توحید به کودک در سنین ابتدایی آغاز میشود.
نام جزوات تهیهشده توسط مرکز جهانی مونته سوری «آموزش کیهانی» یا «cosmic education» است. آموزش کیهانی از مناظر مختلفی به «عرفان کیهانی» که اتفاقاً اخیراً در کشورمان نیز با انتشار شبکهای مشهور شده بود همخوانی متنی دارد. در مونته سوری نیز همچون عرفان کیهانی، تفکر اومانیستی «خودمحوری» در فضای کیهانی به شدت ترویج میشود به نحوی که در دوره تربیت مربی مونته سوری، معلم از هر نوع آموزش مداخله جویانهای نهی میشود. در جزوه عرفان کیهانی نیز میخوانیم: «تو تنها کسی هستی که میتوانی راهبر و مدیر خود باشی ... هیچ کس نمیتواند مدیر وکارشناس تو باشد و لحظهای که مخالف این فکر کنی قدرت و انرژی خود را تلف کردهای ... موقعی که نمیدانی چه کاری باید انجام دهی یا چطور یک موقعیت خاص را اداره کنی یا چه مسیری را در پیش بگیری یا چگونه چیزی را اثبات کنی یا هرآنچه که ممکن است در آن نیاز به راهنمایی داشته باشی ... با استفاده از اصول پایه «راز» و خواستن خودت قابل انجام است. تو به تمامی خرد و عقل دسترسی داری ... به کل دانش و معرفت بشری ... تمام نیروی عظیم کائنات در درون توست ... به این دلیل است که تو خود راهبر و مدیر خودت هستی!»
از عرفان کیهانی به کابالا!
حال بازگردیم به جزوات تربیت معلم مونته سوری: در کتاب «خدای بدون دست» نوشته ماریا مونته سوری ده قانون با هدف یکی شدن مخاطب (از کودکی تا دوره جوانی) ذکر شده است که بر اساس هر کدام از این اصول مجموعهای از بازیها و فعالیتهای آموزشی غیرمستقیم برای کودکان طراحی شده است. در کشور ما به جز مجموعه لوازم کمک آموزشی نسبتاً گران قیمت مونته سوری و چند آلبوم و همین بازیها هیچ نمییابید! بنابراین درک فلسفه پشت پرده هر کدام از این بازیهای به ظاهر ساده طبیعتاً از همگان برنمیآید. وقتی با جهان هستی همسو شوید مورد حمایت ابر، باد، خورشید، ماه، آسمان و فرشتگان قرار میگیرید. برای کمک گرفتن از تمام انرژیهای جهان هستی و رشد و تعالی باید 10 قانون را در نظر داشته باشید:
مرحله یک؛ هدف از آموزشهای ژئوفیزیکی: آموزش قوانین طبیعت برای اطاعت و حرکت به سمت یکی شدن با کیهان است.
بازی طراحی شده شامل آزمایش سایش سنگهاست که به کمک آن به کودکان بخشی از تئوری «پیدایش جهان بدون خدا (بیگ بنگ)» آموزش داده میشود. تنها آموزه این بازی این است که جهان از سنگ سخت ثابتی تشکیل نشده است، بلکه این سنگ قابل سایش و شکل پذیر است. کما اینکه جهان نیز همین گونه به وجود آمده است!
جالب توجه است که در سایت یکی از مراکز تربیت معلم مونته سوری در ایران ذیل عکس بازی مربیان با لوازم مونته سوری این جمله به چشم میخورد: «مونته سوری به ارتباط اصیل و ذاتی انسان با طبیعت بر میگردد.» اتفاقاً در جزوه «آموزش کیهانی مونته سوری» نیز از تصویر «درخت زندگی کابالا» برای توضیح «مرحله جذب در طبیعت» استفاده شده است که نمادی جهانی از عرفان یهودی به منظور ارتباطگیری با شیطان است!
اومانیسم خالص!
مرحله دو؛ «آموزش تواناییهای انسان: همه چیز توسط انسان به صورت فیزیکی یا با بهرهگیری از قدرت تخیل و ذهن اختراع شده است. اختراع، میوه تخیل است.»
این یک جمله را میتوان خالصترین مفهوم برآمده از اومانیسم نامید! اومانیسم (humanism) در فارسی به صورت اصالت انسان، انسانگرایی، انسانمداری، آدمیت و خود بنیادی ترجمه شده است.
این مکتب انسان را محور ارزشها قرار میدهد؛ یعنی اصالت در همه حال به اراده و خواست او داده میشود. در این نظریه همه چیز از انسان شروع شده و به انسان نیز ختم میشود و هیچ حقیقتی برتر از انسان وجود ندارد؛ بنابراین اومانیسم در مقابل مکتب دین که بر اساس خدا محوری میباشد قرار گرفته است.
جالب توجه است که مونته سوری هر گونه مداخله در مسیر تربیت کودک و آموزش مستقیم خوبیها و بدیها به روش دینی «بشارت و انذار» را به دلیل برتری ذاتی انسان بر خدا (!) نفی میکند.
مرحله سه؛ تاریخ خلقت: یکی از مهمترین تفاوتهای خداباوران و دین ستیزان در سراسر جهان هستی، در شیوه نگرش دو گروه به داستان پیدایش است. در جزوه آموزش کیهانی مونته سوری از تصویر خلقت خودبهخودی جهان با نمادگرایی ویژهای رونمایی میشود. در ذیل این تصویر آمده است: «فرشتگان نمایندگان جنبش هوا هستند که با گرم و سرد کردن پوسته زمین حیات را به وجود آوردند.»
مونته سوری در تأیید این نگاه ضد خدایی میگوید: «هوش بشر به مرحله تکامل نهایی و قدرت حداکثری خود رسیده و امروز در مرحلهای قرار داریم که میتوانیم بر انرژی جهان تسلط یافته و بر راز هستی نفوذ یابیم. این انسانی است که نه تنها از دنیای پیرامونی خود لذت میبرد بلکه از قدرت تغییر مقصد نیز برخوردار است ... این انسانی است که عامل کیهانی است و طبیعت را خلق میکند.»
این خطرناکترین وجهه کابالایی عرفان مونتهسوری است که در حقیقت از هدف نهایی خود از آموزش کودکان تا 24 سالگی رونمایی میکند. شاید جالب باشد که بدانید تئوسوفیستها نیز همچون پیروان بسیاری از ادیان الهی به ظهور موعود، معتقد هستند. در اوایل ۱۸۸۹ بلاواتسکی، رئیس فرقه تئوسوفی، به طور عمومی اعلام کرد که هدف از تأسیس انجمن آماده کردن بشریت جهت پذیرش معلمی جهانی بوده است. بر اساس دکترین تئوسوفیسم، این فرقه جنبه آشکاری از یک ماهیت معنوی پیشرفته – مایتره - است که در فواصل معین بر روی زمین به منظور هدایت تکامل نوع بشر ظهور میکند. به نظر میرسد رسالت تئوسوفیسم آمادهسازی نسل بشر برای ظهور «دجال» یا «ضدمسیح» است.
آنها امر تربیت کودکان را به صورت وظیفهای ذاتی برای آماده ساختن نسل جدید بشر به عنوان «عوامل کیهانی» فراهمکننده ملزومات ظهور شیطان، برعهده گرفته و در این راه همچون مونتهسوری از اعلام اینکه به دنبال تبدیل انسانها به «عوامل کیهانی» هستند هیچ باکی ندارند.
گذشته از بخش کوچک اسناد افشا شده از ابتدا و انتهای گفتمان تربیتی مونته سوری ذکر یک نکته برای آنها که هنوز قانع نشدهاند ضروری است. در شرایطی که فضای هجمه به دین، فرهنگ و عقاید انسانی تبدیل به زیستبوم جهانی زندگی بشری گشته آیا هیچ مسلمان عاقلی را میتوانید بیابید که «تربیت فرزندان» خود را به روش مورد علاقه بنیانگذاران بیتمدنی فعلی غربی واگذار کند؟! حتی اگر هرگز کتب شهید مطهری بر ضد اصول تمدن غرب همچون «اومانیسم» و «ماتریالیسم» را مطالعه نکرده باشیم، باز هم برای عدم برون سپاری وظیفه خطیر تربیت فرزندان ایرانی و نه حتی «مسلمان» خود به فروید و مونته سوری و روسو و لکان هزاران مدعا در دل خود خواهیم یافت. علاوه بر اینکه حذف نقش بهائیان به عنوان مهمترین فرقه حامی ترویج روش آموزشی مونته سوری در ایران نیز موضوعی مهم و غیر قابل چشمپوشی است.