
مقالات
ویژگیهای تربیت مهدوی
رحیم کارگر
خلاصه :
اگر تربیت و تعلیم آن طوری که انبیا و تحت تربیت انبیاست تحقق پیدا بکند، هم این دنیای انسان صحیح میشود و هم حیات جاویدش تأمین میشودشکوفا کننده و کمالگرا بودن تربیت مهدوی
یکی از تفاوتهای بارز تعلیم و تربیت دینی با دیگر نظامهای تربیتی، در توجّه ویژه آن به تواناییها و استعدادهای درونی و فطری انسان است که در گوهر وجود او قرار دارد و منشأ و سرچشمه کمالات و نیکیها و فضایل است؛ درواقع تکیه اصلی آن بر فطرت پاک و خدایی او و لزوم محافظت از آن و حرکت تکاملی بر طبق این گوهر بیآلایش است. بر این اساس پایه و شالوده شکوفایی و رشد انسان بر فطرت گرایی و پرورش ظرفیت درونی او و نکته اوج و بالندگی آن، کمالگرایی و رساندن انسان به بینهایت است. چنانکه امام خمینی(ره) میگوید:
«کار مهم انبیا این است که مردم را برسانند به آن نقطه کمال. سایر کارها وسیله است؛ غایت، کمال مطلق است. انبیا میخواهند که همه مردم بشوند مثل امیرالمؤمنین(ع)، لکن نمیشود، توفیق پیدا نمیکنند. اینطور نیست که انبیا برای دنیا آمده باشند، دنیا یک وسیلهای است برای کمال، چنانکه اهل دنیا هم این وسیله را به ضد کمال، استعمال میکنند». (1)
بر اساس روایات، این رویکرد بهطور کامل در نظام تربیتی مهدوی و در جامعه موعود الهی اتخاذ خواهد شد و بشر به ملکوت درون خود توجه کرده و پلههای تعالی و تکامل را بر پایه فطرت پاک الهی طی خواهد کرد؛ همانگونه که در روایات آمده است: «... حتّی یکون النّاس علی مثل امرهم الأوّل ...» (2)؛ «مردم به فطرت خویش بازمیگردند و همچون روز اوّل میشوند.» البته این فقط در پرتو هدایتگری و انسانسازی امام زمان به دست میآید و ما بهعنوان پیروان و یاران ایشان، باید همیشه راه و روش آن حضرت را پیگیری کنیم. امام خمینی(ره) میگوید:
«اگر تربیت و تعلیم آن طوری که انبیا و تحت تربیت انبیاست تحقق پیدا بکند، انسان، هم اینجایش (غرایز) صحیح میشود؛ روی یک نظمی تحقق پیدا میکند و این آکل و مأکور و این تعدیات و این تجاوزها و این اختلافهای طبقاتی پیدا نمیشود و هم آنطرف که عمده آنطرف است، آن حیات جاویدی که آخر ندارد، هم آنطرف تأمین میشود. کوشش کنید مکتب ولی امر را به آن توجه کنید که برای تعلیم و تربیت این انسان است که از حدّ حیوانیت برساندش به حدّ انسانیت و رشد انسانی پیدا کند و تربیتهای انسانی پیدا کند و تعلیمات، تعلیمات صحیح باشد». (3)
«انسان از اوّل اینطور نیست که فاسد به دنیا آمده باشد؛ از اوّل با فطرت خوب به دنیا آمده، با فطرت الهی به دنیا آمده [است]؛ «کلّ مولودٍ یولد علی الفطره» که همان فطرت انسانیت، فطرت صراط مستقیم، فطرت اسلام، فطرت توحید است. این تربیتها است که یا همین فطرت را شکوفا میکنند یا جلوی شکوفایی فطرت را میگیرند. این تربیتها است که یک کشور را ممکن است به کمال مطلوبی که از هر جامعه انسانی است؛ برسانند و یک کشور، کشور انسانی باشد، کشور مطلوب اسلام باشد و همین تربیتها یا تعلیمهای بدون تربیت ممکن است که اینها را در آنوقتی که مقدرات یک کشور در آنها است ... کشور را به تباهی بکشند». (4)
ایشان در توضیح عبارات پیشین میگوید:
«این انسان مثل سایر حیوانات نیست که همان حیات طبیعی و دنیایی باشد؛ بلکه انسان یکطور خلقشده است که علاوه بر حیات طبیعی، حیات مابعدالطبیعه هم دارد و آن حیات مابعدالطبیعه، حیات صحیح انسان است، اینجا همان حیات حیوانی است - ازاینجهت مردم محتاج شدهاند به اینکه پیدا کردن راه صحیح از طریق وحی، به اینها گزارش داده بشود و خدای تبارکوتعالی هم منّت بر مردم گذاشت و انبیا را مبعوث فرمود تا اینکه راه را بر اینها نشان بدهند. تمام تعلیمات انبیا برای مقصد، نشان دادن راهی است که انسان ناچار از این راه باید عبور کند. ناچار انسان از این عالم طبیعت به یک عالم دیگری عبور میکند، اگر سرخود باشد، یک حیوانی است که از این عالم به عالم دیگر میرود و اگر چنانچه به راه انبیا برود، انسانیتش کامل میشود و هرچه بیشتر اطاعت کند، بیشتر انسانیتش رشد میکند. تمام کوشش انبیا برای این بوده است که انسان را بسازند، تعدیل کنند، انسان طبیعی را مبدل کنند به یک انسان الهی؛ در همین عالم که هست، باز اینطور باشد. نظر انبیا به این عالم با نظر اشخاص دیگر فرق دارد، آنها میخواهند این عالم را الهی کنند؛ یعنی، به هرچه نگاه میکنند آثار الهیّت در آن ملاحظه کنند». (5)
به هراندازه که آدمی از دایره فطرت و انسانیت خارج میشود و در فضای غبارآلود غریزهگرایی و مادیّت صرف قرار میگیرد، به همان اندازه دچار اعوجاج، کژروی، هنجارشکنی و شهوت گرایی میشود و نیازش به تربیت و اصلاح، افزون میشود. نظام تربیتی ما، باید این سه مؤلّفه (حیوانیت- فطرت- انسانیت) را مورد توجه قرار دهد و برای حرکت از حیوانیت به انسانیت، بر پایه «فطرت» تأکید ویژهای داشته باشد. در این رویکرد، توجه به چند نکته بایسته است:
یکم: شکوفایی ظرفیتها و استعدادهای فطری انسان، صرفاً با آموزش و تعلیم چند درس رسمی امکانپذیر نیست؛ بلکه باید برنامه عملی و کاربردی داشت. باید به شیوههای مختلف، زیبایی و پاکی «فطرت» آدمی را، یادآوری کرد و با بازسازی شخصیت او و ترسیم روشن از کمال و بالندگی وی، راه را به او نشان داد. اصطلاحاً میتوان این شیوه را «سناریونویسی» یا «مدلسازی» نامید و بر اساس آن الگویی از خود شخص ارائه داده که دارای این کمالات و فضایل است. درواقع با توجه به فطرت پاک و بیآلایش هر انسان، میتوان شخصیت واقعی او را نشان داد و حتّی به ترسیم «آینده رفتاری» او پرداخت. این رویکرد تربیتی، شخص را در مسیر شکوفایی و حرکت به جلو قرار میدهد و او را ترغیب میکند که کمال و برتری خود را، در پرتو «فطرت گرایی» به دست آورد.
دوم: اندیشه مهدویت و شکلگیری جامعه برتر، نمایانگر این نکته است که انسانها میتوانند یک زندگی سالم و الهی داشته باشند؛ یعنی، کژروی و ناراستی آنان، ناشی از بیتوجهی به شخصیت و هویت واقعی خویش و دوری از فطرت و گوهر الهی خود است و چون در «عصر ظهور» با تعلیم و تربیت صحیح، به فطرت واقعی خود برمیگردند، این امکان برای آنان در هرزمانی وجود دارد و با برنامهریزی هماهنگ و جمعی، میتوان به این آرمان دستیافت. با کار فرهنگی و آموزشی باید جامعه منتظر را در این مسیر قرار داد و بر شایستگی و توانایی آن در رسیدن به وضعیت مطلوب، پای فشرد.
مشفقانه و مردمگرا بودن تربیت مهدوی
اساس و قوام زندگی اجتماعی، مبتنی بر نوعدوستی، محبت به یکدیگر، عشق علاقه و احترام است و رحم و شفقت و دلسوزی نسبت به دیگران، در فطرت پاک انسانها، به ودیعه نهاده شده است. در اسلام تأکید زیادی بر محبت و دوستی شده و بهعنوان رکن مهم و اصلی ایمان مطرح گردیده است. چنانکه از امام صادق(ع) نقلشده است: «آیا ایمان، جزء دوستی و دشمنی درراه خدا است؟» (6) درواقع صلاح و سامان اجتماع، در سایه الفت، انس و محبت بین افراد آن حاصل میشود و جامعه وقتی سعادتمند است که هرچه بیشتر بین افراد آن موَدّت و الفت برقرار باشد. سامان یابی و رشد جامعه مبتنی بر این امر است و ارسال رسولان و انزال کتابهای آسمانی هم برای این هدف بوده است ... .
کارسازترین شیوه در تربیت و راهنمایی دیگران، محبت و شفقت است. بزرگترین معجزه یک مربّی و ارشادگر، در مهربانی و نیکدلی او نهفته است. پایه و اساس تربیت دینی و پرورش اخلاقی انسانها، دوستی با مردم و ابراز عشق و علاقه به آنان است. بهیقین میتوان گفت تعلیم و تربیتی که از روی مهرورزی و دلسوزی باشد، بهترین و ماندنیترین آثار را برجای خواهد گذاشت.
فطرت مسلّم، سراپا شفقت است
در جهان دست و زبانش رحمت است
بر این اساس، امام سجاد(ع) میفرماید: «حقِ کسی که از تو نصیحت میخواهد، این است که او را تا حدّ تواناییات، نصیحتکنی و با او مدارا کرده و مهربان باشی». (7)
در این رویکرد «تربیت» فراتر از یک وظیفه و حتّی دلسوزی است و نشئتگرفته از روح مهرورز و انساندوست مربّی و مبلّغ دین است. عشق به خوبیها و عشق به سعادت و نیکفرجامی انسانها، او را به اصلاح و تربیت آنان وامیدارد و از روی شفقت و محبت، راهنمایی و پرورش روحی آنها را بر عهده میگیرد.
خواجهنصیرالدین طوسی میگوید:
«محبت اخیار، چون از انتظار منفعت و لذّت حادث نشده باشد، بلکه موجب آن، مناسبت جوهر بود و مقصد ایشان، خیر محض و التماس فضیلت باشد؛ از شائبه مخالفت و منازعت منزّه ماند و نصیحت یکدیگر و عدالت ... به تبعیت حاصل آید». (8)
نور خورشید و مه از عشق است عشق
شور درویش و شه از عشق است عشق
جوشش عشق است کاندر می فتاد
آتش عشق است کاندر نی فتاد
با توجه به این انگاره روشن، میگوییم: «تربیت مهدوی»؛ تربیت مهرورزانه و مشفقانه است و از روی محبت و دوستی انسانها صورت میگیرد و صلاح واقعی و رستگاری دائمی آنها را طالب است. نه پای سود و منفعت شخصی در میان است و نه کینه و عداوت؛ هرچه هست عدالت است و معنویت. به همین جهت، مردم با مشاهده لطف و مهر امام زمان(عج)، عاشق او میشوند و به او پناه میبرند و در دامن پر عطوفت و رحمت او، آرامش میگیرند.
جالب اینکه در بعضی از کتب اخلاقی آمده است: از علل و اسباب برقراری نظام آفرینش و استواری امور مردم، یکی محبت است و دیگری عدالت. خداوند میفرماید: «به تحقیق آنان که ایمان آوردند و عمل شایسته انجام دادند؛ خداوند بخشنده، برای آنان محبتی [در نزد دیگران] قرار میدهد»؛ (9) یعنی، خداوند چنین افرادی را محبوب قلوب دیگران قرار میدهد ... و این بیانگر این نکته است که با دوستی و محبت، بهتر میتوان باورهای اخلاقی و افکار دینی را بین مردم رواج داد. حتّی بیشتر از خشونت و تندخویی؛ زیرا خشونت موجب تنفّر است، ولی محبت، الفت آور هست. (10)
درهرحال، تعلیم و تربیت در جامعه مهدوی، در صورتی مؤثر و کارساز خواهد بود که محبت و شفقت سرلوحه برنامههای آن قرار گیرد و رابطهای مهرورزانه و عاطفی بین مربّی و تربیت شونده برقرار شود. امام خمینی(ره) میگوید:
«اسلام انسان را مُحبّ آدم، بار میآورد. به آدم عطوفت میدهد. آنجایی هم که اسلام جنگ کرده و اشخاص فاسد را از بین برده، برای عطوفت به جامعه بوده است؛ آنها مفسد بودند». (11) و «با هیچچیز مثل بسط رحمت و رأفت و طرح دوستی و مودّت نمیتوان دل مردم را به دست آورد و آنها را از سرکشی و طغیان بازداشت؛ و لهذا، انبیای عظام مظاهر رحمت حق- جلّ و علا - هستند؛ چنانچه خدای تعالی معرفی رسول اکرم(ص) را فرموده در آخر سوره توبه - که خود سوره غضب است- به این نحو:
«لقد جاءکم رسولٌ من أنفسکم عزیزٌ علیه ما عنتُّم حریصٌ علیکم بالمؤمنین رؤوفٌ رَّحیمٌ». (12)
و در شدّت شفقت و رأفت آن بزرگوار، بر همه عائله بشری بس است، آیه شریفه اول سوره شعرا که میفرماید: «لعلَّک باخعٌ نَّفسک ألَّا یکونوا مؤمنین». (13)
و در اوایل سوره کهف که میفرماید: «فعلَّک باخعٌ نَّفسک علی آثارهم إن لَّم یؤمنوا بهذا الحدیث أسفًا». (14)
پویایی و منعطف بودن تربیت مهدوی
یکی از وجوه برجسته تعلیم و تربیت مهدوی، تناسب آن با شرایط زمانی و نیازهای واقعی انسانهاست. درواقع، در این رویکرد، سازوکارهای متنوع و متناسبی برای اصلاح رفتارها و پندارها بکار گرفتهشده و برای تغییر خوی و خصلتهای متفاوت افراد، از شیوههای سیال، منعطف و پویایی استفاده میشود. هدف از این نوع تربیت، تنها رفع تکلیف و عمل به وظایف ظاهری یا از بین بردن پارهای از مشکلات اخلاقی و هنجاری درد ساز نیست؛ بلکه اهداف متعالیتر و مهمتری موردنظر است و به همین جهت، تمامی تلاشها و برنامهها، معطوف به تغییر کلی نگرشها و باورهای افراد و بهبود وضعیت فکری، اعتقادی، اخلاقی و دینی آنان است.
بر این اساس باید برخوردی سنجیده و حسابشده با مشکلات و ناراستیها داشت و برای اصلاح و پرورش افراد، برنامههای جداگانه و متناسبی ارائه داد. وقتی گفته میشود در آموزۀ مهدویت، انسانها به رشد فکری و اخلاقی در پرتو تربیت الهی دست مییابند؛ بدین معناست که تعلیم و تربیت، پابهپای تغییرات اجتماعی و تنوع و فزونی نیازهای افراد و رشد و پیشرفت همهجانبه جوامع، متحوّل میشود و با بهکارگیری روشهای پویا و منعطف و بهروز، میتوان همه انسانها را به مرتبه کمال خود نزدیکتر ساخت. این نگاه کامل و سترگ به انسان، فقط ناظر به بحرانها و کاستیهای به وجود آمده نیست؛ بلکه با آیندهنگری و توجه به واقعیتهای زمانه، روشهای کارآمد و پیشتازی را در عرصه تعلیم و تربیت ارائه میدهد و تا تحقق همه اهداف و برنامهها، بهپیش میرود.
با توجه به سازوکارهای متنوع و مختلفی که در این کتاب بدانها اشارهشده است، ارجمندی و اثربخشی تربیت پویا و متناسب با عصر آشکار میشود و نیازی به توضیح بیشتر نیست؛ امّا باید بدانیم که روشها و شیوههای مبتنی بر دین، علاوه بر ماندگاری و فراگیری، برای هر نوع رفتار و نگرشی، برنامه خاص و مؤثری دارد و تنها کسانی میتوانند از آنها بهره گیرند که هم اعتقاد به استواری و حقیقت آنها داشته باشند و هم از درک و علم درستی، در بهکارگیری آنها برخوردار شوند.
جامع و بنیادی بودن تربیت مهدوی
یکی از پرسشهای اساسی و مهم در فلسفه تربیت، «چرایی تعلیم و تربیت» است؟ پاسخ دقیق و روشن به این پرسش، افقهای نوینی، فراروی مصلحان و مربیان جامعه بشری قرار میدهد. ممکن است تعلیم و تربیت، با اهداف و رویکردهای مختلفی صورت گیرد (اجتماعی ساختن انسان، تقلیل بزهکاریها، آگاهی دادن به او، نظمپذیر کردن وی، قرار دادن انسان در خدمت سیاست و اجتماع، تحقق جامعه مطلوب در پرتو فرد مطلوب، حقِ قانونی شخص و ...)؛ امّا از دیدگاه آیینی، تربیت انسان باهدف رشد فکری و اخلاقی او جهت قرار گرفتن در جایگاه واقعی و پرورش ظرفیتها و استعدادهای نهفته او برای دستیابی به رستگاری و سعادت واقعی وی است. درواقع، تعلیم و تربیت، یک برنامه فرهنگی و اصلاحی است که مبتنی بر کارکرد «نجات گرایانه» دین و بر پایه رحمت، محبت و شفقت است. این زیربنای عاطفی- انسانی، موجب نگاه واقعبینانه و غیر سود انگارانه به تربیت و نیازهای اخلاقی- معنوی انسان میشود و بهصورت اساسی و ریشهای، اصلاح و تغییر رفتارها و گفتارهای او را پیگیری میکند. همانگونه که گذشت، تعلیم و تربیت انسان، دارای چند محور است و در هر بعد، باید برنامهای واقعی و اساسی با رویکردهای زیر اتخاذ کرد:
رویکرد هدایت گرایانه
این رویکرد، اساس تعلیمات و تبلیغات پیامبران است و درصدد رهنمونی انسانها به مسیر حقیقت و راستی و شناساندن راه سعادت و نیکفرجامی است.
رویکرد تعالی بخشی
پسازاینکه افراد در مسیر درست و انسانی قرار گرفتند، نوبت به رهنمونی آنان به کمال و تعالی است؛ یعنی، قرار دادن آنها در مسیر رشد و بالندگی نهایی و اوج شکوفایی درونی.
رویکرد تحوّل گرایانه
برای پرورش و رشد روحی و معنوی انسانها، باید تغییرات بنیادین و اصلاحات عمیق در پندارها و رفتارهای آنان صورت گیرد و آنان واقعاً متحول و دگرگون شوند.
رویکرد بهسازانه
در این رویکرد، عادتها و رویههای نامطلوب، ناهنجار، ناقص و مخرّب، بهسازی شده و بهتدریج با رویهها و مکارم اخلاقی جایگزین میشود. بهسازی اخلاق؛ همان تزکیه و تهذیب نفس است که به شکل کاملتر، در علم اخلاق پیگیری میشود.
رویکرد مشکل زدایانه
هدف این نگرش به انسان، رفع عیوب نفسانی و زدودن مشکلات اخلاقی و ناهنجاریهای فردی و اجتماعی است که همهچیز را دستخوش تباهی و انحطاط میکند و گرفتار کج روی و عصیان گری میسازد. رفع هرکدام از عیوب و بیماریهای روحی و اخلاقی انسان، نیاز به شناخت دقیق آنها، عت آنها و راه اصلاح آنها دارد.
رویکرد درمان گرایانه
در این فرآیند تربیتی، کاستیها و ناراستیهای اخلاقی، پس از موشکافی، ریشهیابی و سنخ شناسی میشود و برای هر ناهنجاری و عیبی، برنامه خاص تربیتی (درمانی) ارائه میشود. در اینجا هدف فقط رفع مشکل نیست؛ بلکه جایگزینی آن، با خصلتهای نیکوست.
رویکرد بشارت گرایانه
در این دیدگاه، ترغیب و دعوت مشفقانه و دلسوزانه به «فضیلت گرایی» و بشارت به فرجام نیک و آثار گرانقدر «اخلاقمداری»، مورد تأکید قرار گیرد و بیشتر حالت اقناعی، تشویقی و مهرورزانه دارد و ... .
رویکردهای یادشده، بیانگر این نکته مهم است که برای کارآمدی و تأثیرگذاری برنامههای تربیتی، باید به ریشه ناهنجاریها و مشکلات اخلاقی پی برد و متناسب با آنها، رویکرد مناسبی اتخاذ کرد؛ به همین جهت است که تعلیم و تربیت مهدوی شامل همه گروهها و طبقات اجتماعی بشری میشود و برای همه کاستیهای اخلاقی و نادرستیهای جامعه، برنامه بایسته و شایستهای دارد. مربیان و استادان اخلاق، باید به این انگاره توجه ویژهای داشته باشند و روشها و مکانیسمهای تربیتی را، بر اساس رفتارها و پندارهای متفاوت و پیچیده افراد، بکار گیرند. پیامبران، ریشه ناراستی را در ضعف اعتقادی و انحطاط روحی بشر میدانستند و به همین جهت به تصحیح باورهای شرکآمیز و کفر آلود مردم میپرداختند؛ آنگاه بر اساس عادات اخلاقی و رفتارهای ناسالم آنان، شروع به تزکیه و تهذیب نفوس میکردند. امام خمینی(ره) میفرماید:
«هیچ مرضی از امراض نفسانیِ نیست، الا آنکه آن را تا در این عالم است انسان میتواند اصلاح کند. گرچه در نفس ریشه کرده باشد و ملکه شده باشد و مستحکم گردیده باشد». (15)
و «باید دانست که انسان مادامیکه در این دنیا است، بهواسطه آنکه در تحت تغییرات و تصرفات واقع است، تبدیل هر ملکه [ای] به ملکه [ای] میتواند بکند؛ و اینکه میگویند: «فلان خُلق، فطری و جبلی است و قابلتغییر نیست»، کلامی است بیاساس و پایه علمی ندارد.» (16)
در عصر ظهور، این رویه پیامبرگونه از سوی امام زمان پیگیری و عمل شده و بهصورت ریشهای و بنیادین، به اصلاح بشر همت گماشته خواهد شد. متأسفانه همه برنامههای تربیتی و آموزشی ما یکسویه و ظاهری است و در آن بدون توجه به کنه کاستیها و ناهنجاریها، شیوهای تقریباً واحد و همسان برای همه، بکار گرفته میشود. نتیجه این رویکرد خشک و غیرواقعی، گسترش انواع کژتابیهای فکری و عملی در اجتماعی است که منادی «انتظار» و «زمینهسازی» برای تشکیل جامعه مطلوب و آرمانی است. در «اندیشه مهدویت»، همه انسانها شایستگی برخورداری از «حیات طیبه» و «اخلاق الهی» را دارا هستند و این نیازمند نگاه جامع، ریشهای و واقعی به نقصها و عیبها هستند. نسل منتظر نیز شایستگی رشد و بالندگی اخلاقی و معنوی را دارند؛ بهشرط اینکه برای آنان برنامههای مناسب تزکیه و تعلیم ارائهشده و عادتهای ناسالم و رویههای زشت از دلوجان آنها زدوده شود.
اگر منتظری، نیاز به راهنمایی مشفقانه و مهرورزانه دارد -تا از محیط درونی و بیرونی خود خارجشده و گام در حریم نور و معنویت بگذارد- باید او را تشویق و ترغیب کرد و بشارتهای دینی را برای او بازگفت؛ امّا اگر واقعاً از یک ناراحتی اخلاقی رنج میبرد (مثل حسد و دروغگویی و ...)؛ باید کمک کرد تا ریشه چنین رذیلهای در وجود او خشکانده شود و روحیه مردمدوستی و صداقت و احترام به بشر- که ویژگی بارز دولت مهدوی است- در او به وجود آید. اگر کژتابی رفتاری او، ناشی از حب و بغضهای شخصی است، باید این حب و بغضها را الهی نمود و همه آفریدگان صالح و شایسته را، محبوب او ساخت و از حقد و کینه نسبت به آنان بر حذر داشت.
شخص منتظری که چشم به تغییرات و تحولات گسترده عصر ظهور و کامیابی و شادکامی همه بشر دارد، نباید و نمیتواند نسبت به همنوعان خود در عصر غیبت، بیتفاوت باشد یا دشمنی و کینهتوزی نسبت به آنان ابراز دارد و... .
بههرحال، راه تربیت واقعی «نسل منتظر» و شکلدهی به «جامعه منتظر» شکلگیری امّت واحد اسلامی و به وجود آمدن احساس و باور به یک سرنوشت مشترک و جمعی است.
اگر تنها بخشی از جامعه منتظر در چارچوبهای اخلاقی و دینی قرار نگیرند و رفتارها و رویههای غیرهمسان و یا تباه آلود اتخاذ کنند، حرکت جمعی منتظران با مشکل روبهرو شده و ناراستیها و رذایل اخلاقی گسترش خواهد یافت. درواقع جامعه منتظر، مانند یک کشتی بزرگی است که یاران و باورمندان به منجی موعود را، به سمت یک هدف و مقصد روشن انتقال میدهد و اگر کوچکترین کاستی و ناراستی در میان سرنشینان کشتی به وجود آید، رسیدن به آن سرمنزل و مقصد، دشوار و سخت خواهد بود.
پینوشتها:
صحیفه نور، ج 2، ص 228.
مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 672.
صحیفه نور، ج 8، ص 64.
همان، ج 14، ص 28.
همان، ج 8، ص 81 و 82.
«هل الایمان الاّ الحبُّ و البُغض.»
من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 376.
اخلاق ناصری، ص 267.
سورۀ تحریم، آیه 16.
الودیعه إلی مکارم الشریعه (کرانه سعادت)، ج 1، ص 216.
صحیفه نور، ج 7، ص 69.
هرآینه پیامبری از خودِ شما بر شما مبعوث شده است، هر آنچه شما را رنج میدهد بر او گران میآید، سخت به شما دلبسته و با مؤمنان رئوف و مهربان است (توبه، 128).
شاید از اینکه ایمان نمیآورند خود را هلاک سازی و قالب تهی کنی (شعرا، 3).
شاید اگر به این سخن ایمان نیاورند، خویشتن را به خاطر ایشان از اندوه هلاک سازی و قالب تهی کنی (کهف، آیه 6).
شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 158.
همان، ص 379.
منبع:
کارگر، رحیم؛ (1389)، تعلیم و تربیت در عصر ظهور، قم: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)، چاپ دوم 1389.