مقالات

مواضع و مبانی فکری انجمن حجتیه


خلاصه :

انجمن حجتیه به‌عنوان یکی از جریان‌های ایستای مذهبی در خنثی‌سازی و سیاست‌گریز نمودن قشر مذهبی، خصوصاً نسل جوان، نقش مؤثری را ایفا نموده است.

انجمن حجتیه به‌عنوان یکی از جریان‌های ایستای مذهبی در خنثی‌سازی و سیاست‌گریز نمودن قشر مذهبی، خصوصاً نسل جوان، نقش مؤثری را ایفا نموده است.

     انجمن حجتیه پس از رکود چندساله، از سال 1376 فعال‌شده، تشکیلات خود را دنبال نموده و عناصر وابسته به این فرقه در تهران و شهرستان‌ها با پوشش هیئت‌های مذهبی و جلسات تفسیر قرآن مشغول فعالیت شده و توانسته‌اند افرادی از قشر جوان را جذب نمایند.

 

تاریخچه

الف) قبل از انقلاب:

     این انجمن با نام «انجمن خیریه حجتیه مهدویه» پس از کودتای 28 مرداد 1332 با رهبری محمد ذاکر تولایی (معروف به حلبی) با هدف مقابله با بهائیت تأسیس شد. لیکن در مبارزه با بهائیت، هیچ‌گاه اساس بهائیت (صهیونیسم) و رئوس آن در ایران (هویداها، هژبر یزدانی‌ها و رژیم بهایی پرور شاهنشاهی) را مدنظر قرار نداده، بلکه در محیط اختناق رژیم شاهنشاهی در کمال آزادی، جلسات منظمی را در ییلاق‌ها و باغ‌های بزرگ با صرف هزینه‌های سنگین برگزار می‌کردند. از افتخارات این انجمن در قبل از انقلاب عدم شرکت اعضایش در قضایای 15 خرداد بود.

 

ب) پس از انقلاب:

     در ابتدای انقلاب با سوءاستفاده از فضای باز به وجود آمده و با پوشش دفاع از اسلام فقاهتی، به جنگ با ولایت‌فقیه برخاستند. پس از سخنرانی امام راحل در سال 1362 عده‌ای از اعضا متوجه جریان انحرافات خود شده و از انجمن جدا شدند.

حضرت امام خمینی(قدس سره) در خصوص انجمن حجتیه فرمود:

«یک دسته دیگر هم که تزشان این است که بگذارید مصیبت زیاد بشود تا حضرت صاحب بیاید. حضرت صاحب مگر برای چی می‌آید ... این اعوجاجات را بردارید، این دسته‌بندی‌ها را برای خاطر خدا اگر مسلمونید، بردارید و برای خاطر کشورتان اگر ملی هستید، این دسته‌بندی‌ها را بردارید. در این موجی که الآن ملت را به‌پیش می‌برد، در این موج خودتان را وارد کنید و برخلاف این موج حرکت نکنید که دست و پایتان خواهد شکست. ]1] 

مواضع انجمن حجتیه

• نشانه‌های ظهور: 

     در اثر شیوع گناه و فحشا مردم بدترین خلق خدا روی زمین می‌شوند و خداوند آن‌ها را به سه بلا دچار می‌کند: جور سلطان، قحطی زمان و ستم حکام.

مردم از هم بیزار و همدیگر را مورد لعن قرار داده و به روی‌هم آب دهان می‌اندازند و شهادت به کفر یکدیگر می‌دهند. گرانی، قحطی، زلزله‌های پیاپی، قتل و غارت، شیوع گناه و فساد و ... ازآنجاکه انجمن با کج‌فهمی کلیه نشانه‌های ظهور را در موارد فوق خلاصه کرده و تحقق آنان را علت ظهور می‌داند؛ طبیعی است که می‌توان با فساد و فحشا مخالف بود و نبود؛ یعنی در زبان با آن مخالفت کرد؛ اما در عمل از ترویج آن نگران نبود. در حقیقت ریشه‌های عدم اعتقاد انجمن حجتیه به مبارزه از اینجا نشئت می‌گیرد.

     در دید انجمن حجتیه ظهور امام زمان (ارواحنا فداه) واکنشی است به توسعۀ ناهنجاری‌های اجتماعی و مظالم و مفاسد حاکمان و محکومان. حال‌آنکه در حقیقت ظهور حضرت حجت(عج) پس از امتحان انواع حکومت‌ها و حاکمان و شکست آنان و به وجود آمدن زمینۀ پذیرش حکومت حضرت از سوی مردم و در جهت تحقق آرمان انبیا و معصومین و نجات مستضعفان هست؛ یعنی حکومت حضرت نه سلبی بلکه ایجابی است.

     شهید مطهری انتظار را دو گونه می‌داند: انتظاری که سازنده است و انتظاری که ویرانگر است. ایشان علت این دو نوع برداشت را دو نوع فهم از انتظار می‌دانند. اگر انقلاب حضرت مهدی (ارواحنا فداه) صرفاً انقلابی سلبی و انفجاری باشد؛ یعنی همان‌گونه که اعضای انجمن بیان می‌کنند واکنشی به گسترش ظلم و فساد باشد آنگاه طبیعی است که هر اصلاحی محکوم است؛ چراکه هر اصلاحی یک نقطه روشن است و تا درصحنه اجتماع نقطه روشنی هست دست غیب ظاهر نمی‌شود. در این نگاه سکوت در قبال فساد و ظلم معنا پیدا می‌کند. این گروه طبعاً به مصلحان و مجاهدان و آمران به معروف و ناهیان از منکر با نوعی بغض و عداوت می‌نگرند.

     اگر نگاه به انتظار به معنای حلقه مکمل مبارزات اهل حق و اهل باطل باشد آنگاه سهیم بودن در این امر درگرو مبارزه و حضور در گروه حق هست. از آیات نیز چنین برمی‌آید که ظهور حضرت مظهر پیروزی نهایی اهل ایمان هست. تأکید بر وجود مظلوم و ظالم ازیک‌طرف، تأکید بر رخ دادن قیام‌هایی قبل از ظهور و وجود دولتی که به یاری حضرت خواهد شتافت همه دلیل بر این مدعاست که ظهور حضرت حلقۀ مکمل مبارزات گروه حق هست. ظهور حضرت حجت(عج) مسئلۀ مظلوم بودن (مورد ستم قرارگرفته) مردم است نه مُنظَلِم (ظلم‌پذیری) بودن آنان. امام زمان برای یک عده راحت‌طلب و آسوده‌خاطر ظهور نمی‌کند و اگر چنین باشد مبارزات همه ائمه و انبیا زیر سؤال می‌رود.

 

عدم جهاد و مبارزه: 

     آنچه حقیقت امر است اینکه انجمن متأثر از نگاهش نسبت به ظهور یعنی نتیجه گسترش فساد و در پی آن عدم اعتقاد به تشکیل حکومت اسلامی قبل از ظهور چیزی به‌عنوان مبارزه برایشان معنا ندارد. سکوت و سازش با رژیم‌های مختلف و ... نتایج آن نگاه است.

     از بدیهی‌ترین مؤلفه‌هایی که از فعالیت‌های انجمن استخراج می‌شود بحث دین‌داری خنثی است. بدین معنی که دین‌داری، هیچ خطری برای دین‌دار ندارد، دشمن ساز نیست با همه می‌سازد و ...؛ به‌عبارت‌دیگر افرادی ادعای دفاع از دین و دین‌داری دارند اما به هنگام رنج و زحمت و مبارزه به انواع و اقسام بهانه‌ها از میدان فرار می‌کنند. در این دین‌داری نه کسی کشته می‌شود، نه زندان می‌رود، نه اسیر و نه شکنجه.

البته قطعاً این مسئله مستقل از دین است، دینی که ما می‌شناسیم دینِ مصلحتِ دین است، نه مصلحت مؤمن. در این دین قیام امام حسین(ع) و صلح امام حسن(ع) هر دو معنی دارد. اگر قرار بود دین‌داری بی‌خطر باشد شهادت ائمه معصومین و همه مجاهدان در طول 15 قرن ظهور و گسترش اسلام بی‌معنی می‌شد. اگر هدف ترویج و اشاعه فرهنگی، اسلامی است آیا ظالمان و ستمگران ما را تماشا می‌کنند تا فعالیت کنیم و آیا با آسایش و آرامش می‌توان؟

امام خمینی(ره) در قبال بحث مبارزه و راحت‌طلبی می‌فرمایند:

     «ملت عزیز ما که مبارزان حقیقی و راستین ارزش‌های اسلامی هستند، به‌خوبی دریافته‌اند که مبارزه با رفاه‌طلبی سازگار نیست؛ و آن‌ها که تصور می‌کنند مبارزه درراه استقلال و آزادی مستضعفان و محرومان جهان با سرمایه‌داری و رفاه‌طلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانه‌اند؛ و آن‌هایی هم که تصور می‌کنند سرمایه‌داران و مرفهان بی‌درد با نصیحت و پند و اندرز متنبه می‌شوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته یا به آنان کمک می‌کنند آب در هاون می‌کوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت‌طلبی، بحث دنیاخواهی و آخرت جویی دو مقوله‌ای است که هرگز باهم جمع نمی‌شوند؛ و تنها آن‌هایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. این چه دین‌داری است که سکوت در قبال این‌همه ظلم و ستم رژیم شاهنشاهی را به همراه دارد. سکوت در قبال ظلم چرا؟»

     البته انجمن پس از پیروزی انقلاب اسلامی تن به خطر نداده است. همیشه مؤید پیروزی پس از پیروزی بوده‌اند؛ لذا شائبه سرگرم شدن پررنگ‌تر است از مبارزه؛ چراکه مبتنی بر مبارزه نمی‌بایستی چنین باشد. باروحیه آهسته برو که گربه شاخت نزند نمی‌توان مبارزه کرد.

     بهائیت که 30 سال انجمن به‌اصطلاح با آن مبارزه نمود در یک حرکت ریشه‌ای و بنیانی امام خمینی(ره) در هم پیچید و از بین رفت و اینجاست که حقیقت مبارزه آشکار می‌شود.

     بر این اساس روند فعالیت‌ها و به‌اصطلاح مبارزات انجمن از این زاویه به‌شدت موردنقد و ارزیابی است.

 اعضای انجمن برای توجیه رخوت و سازش‌کاری و تنبلی خود، قیام برای تشکیل حکومت شرعی را نفی می‌نمایند. نگرش انجمن در باب انتظار مبتنی بر نگرش عامه (باید امام زمان بیاید اشکالات را برطرف کند و تا حضرت نیاید، هیچ کاری انجام نمی‌گیرد ...) هست. سعی کرده‌اند این مسئله را به شکل استدلالی مدون نمایند.

 

مبارزه با معلول‌ها به‌جای علت‌ها:

     ازجمله ایرادهای وارده، روند به‌اصطلاح مبارزه که انجمن به آن معتقد است جایگزینی معلول‌ها به‌جای علت‌هاست.

انجمن روزگاری بهائیت را به‌عنوان اصلی‌ترین دشمن تشخیص داد و اقدام به مبارزه با آن نمود؛ اما چگونگی مبارزه انجمن با بهائیت مبارزه با معلول‌ها بود و نه علت‌ها:

چگونه است که وزرای بهایی شاه هیچ‌گاه موردنقد و برخورد و مبارزه انجمن قرار نگرفتند؟ درزمانی بیش از نیمی از وزرای کابینه پهلوی بهایی بودند آنگاه انجمن حجتیه جهت مبارزه با بهائیت از همین رژیم اجازه می‌گرفت که شرح آن گذشت. سازش برای چه؟ با که؟ و تا کجا؟

اگر بهائیت ریشه‌اش اسرائیل و آمریکا و انگلیس بود چگونه است که انجمن هیچ‌گاه با علت بهائیت یعنی آمریکا و اسرائیل مبارزه ننموده است.

شهید رجایی دراین‌باره می‌گوید:

     «آن موقع که برادران و خواهرانمان زیر شکنجه فریاد می‌کشیدند این‌ها می‌رفتند ثابت کنند که بهائیت بر حق است، یا باطل است؛ و دقیقاً در مقابل با مبارزه قرارگرفته بودند ... .»

خارج از دو موضوع فوق چگونه است که مبارزه با بهائیت فقط بعد اعتقادی به خود گرفته و بوی اقتصادی و سیاسی است. مگر می‌شود این ابعاد را از یکدیگر جدا نمود. مگر می‌شود با فرقه‌ای که یکی از شعارهای اصلی‌اش جدایی از سیاست است مبارزۀ غیرسیاسی کرد.

این چگونه مبارزه‌ای است که انجمن برای آن نه‌تنها با رژیم و قدرتمندان مبارزه نمی‌کرده بلکه تن به همکاری با ساواک، تکریم شاه و حتی همکاری در مقابله با مبارزان انقلاب اسلامی است.

 

مخالفت با تشکیل حکومت ا سلامی 

     از مواضع انجمن، می‌توان به مخالفت با تشکیل حکومت اسلامی خصوصاً بعد از انقلاب اشاره نمود.

حضرت امام خمینی(قدس سره) در باب حکومت می‌فرمایند:

     «لازم است که فقها اجتماعاً یا انفراداً برای اجرای حدودوثغور نظام، حکومت شرعی تشکیل دهند. این امر اگر برای کسی امکان داشته باشد، واجب عینی است وگرنه واجب کفائی است.»

انجمن معتقد است که استرداد حق مظلوم را باید به ظهور امام زمان(عج) واگذار نمود. طبیعی است که بر اساس این عقیده، امر تشکیل حکومت به‌خودی‌خود منتفی می‌شود. برپایی حکومت به‌منظور استرداد حق بی‌مورد شناخته می‌شود.

 

عدم اعتقاد به ولایت‌فقیه: 

     ولایت‌فقیه جزء حکومت اسلامی است. مشروعیت حکومت بسته به حضور فقیه جامع‌الشرایط در رأس امور است تا ناظر بر اجرای احکام اسلام به طرز صحیح باشد. با ظهور انقلاب و برقراری نظام اسلامی در ایران اصل ولایت‌فقیه به‌عنوان یکی از ارکان نظام به تصویب مجلس خبرگان قانون اساسی رسید؛ اما انجمن حجتیه قائل به ولایت عامه مراجع در مقابل ولایت‌فقیه است.

     با تعمیم ولایت می‌خواهند که همه مجتهدان ولایت داشته باشند. بین آن‌ها یک نفر به‌عنوان فقیه اعلم شناخته شود، ولی جایگاه فقیه اعلم در رأس کلیه قوای حکومتی نیست. انجمن با جدا کردن رهبریت از مرجعیت که ناشی از جدا کردن دین از سیاست است، تقلید خویش از مراجع خاص و عملکرد خود را توجیه می‌نماید.

 

جدایی دیانت از سیاست: 

     در اساس‌نامه‌ای که مبنای خط‌مشی انجمن هست، آمده است که انجمن به‌هیچ‌وجه در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت. مسئولیت هر نوع دخالت در مسائل سیاسی از طرف افراد منتسب به انجمن، بر عهده خود آنان خواهد بود.

حضرت امام (قدس سره) در بیانی شیوا فرمود:

      «جدا کردن سیاست از دین قیام بر ضد اسلام است.»

همچنین امام در جای دیگر فرمود:

     «ما مکلفیم به اینکه در امور دخالت کنیم. ما مکلفیم در امور سیاسی دخالت کنیم، همان‌طور که پیغمبر(ص) دخالت می‌کرد. [2]

 

     در کشمکش‌های سیاسی، احزاب و رقیبان گاهی با توسل به برچسب‌هایی مانند وابستگی برخی افراد به انجمن حجیته سعی در به حاشیه کشیدن و منزوی نمودن آنان را دارند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

• پی‌نوشت‌ها:

 [1] . سخنرانی حضرت امام خمینی در سال 1362.

[2] . صحیفه نور، ج 15، ص 60.

برای درج دیدگاه باید ابتدا به عنوان کاربر به سایت وارد شده باشید.