مقالات
تأکید بر تربیت عقلانی؛ گامی اساسی در تربیت دینی
محبوبه جمشیدی کوهساری، دکتر محمد نجفی، محسن جمشیدی کوهساری
خلاصه :
هدف تعلیم و تربیت، انسان هایی با ویژگیهای عقلانی است؛ ازجمله تفکر، استدلال و قدرت نقد... ادامه از شماره قبل
در این تعریف چند مفهوم اساسی نهفته است:
- شناخت خدا؛ یعنی انسان، خداوند را رب یگانۀ خود بداند و مقام ربوبیت را تنها در ذات بی¬همتای او بجوید.
- برگزیدن خداوند به¬عنوان پروردگار خویش، پس از شناخت او؛ بنابراین، انسان باید از غیر خدا روی بگرداند.
- عمل به این اعتقادی که درنتیجۀ شناخت بهدستآمده است؛ یعنی، تن دادن به ربوبیت خداوند و به کار بردن تعالیم و تدابیر او در جریان زندگی.
خردورزی، یک اصل مهم در تربیت دینی
یکی از اصل های تربیت دینی، عقلانیت است. تربیت دینی در این دوره، باید بیش از هر زمان دیگر، چهرۀ عقلانی داشته باشد؛ زیرا در عصر ارتباطات، مبادلۀ اطلاعات و دیدگاه های مختلف، بهآسانی انجام می شود و درنتیجه، پرسش ها و تردیدهای فراوانی به وجود می آید. در این شرایط، دین ورزی و تربیت دینی، هنگامی دوام خواهد داشت که موجودیتش موجه و مستدل باشد، نه اینکه امری سلیقه ای شمرده شود. از پرداختن به عقلانیت در تربیت دینی، باید دربارۀ رابطۀ عقل با دین کمی تأمل کرد.
دربارۀ ارتباط دین و عقل، دو دیدگاه متفاوت وجود دارد. افرادی چون روسو و کانت بر این باورند که استقلال فرد در رویارویی او با یک دین خاص، مستلزم این است که این فرد در انتخاب دین و پذیرش آن، تحت تأثیر علم، اجتماع و تجربه قرار نگیرد. برخی همچون ارسطو، هگل، مک این تایر و چارلز تیلور نیز بر این باورند که رشد عقلانی، رشدی سنت محور است و فرد، تنها در قلمرو سنت های پیرامون خود مانند دین، دست به انتخاب می زند. [21]
مکتب تربیتی اسلام برای بهره گیری بیشتر از دین و حاکم ساختن آن بر زندگی عادی انسان و مبارزه با دریافت تقلیدی، نخست همگان را به تفکر و تعقل در مفاهیم و مبادی دین و کشف حقانیت دیانت الهی از میان ادیان سنتی و موروثی، دعوت می¬کند و از تقلید و پیروی کورکورانه، بهشدت بازمیدارد [22]؛ چنانکه می¬فرمایند: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابَّ عِندَ ا... الصُّمُّ البُکمُ الَّذیِنَ لاَ یَعقِلُونَ؛ [23] «همانا بدترین جنبندگان در پیشگاه خداوند، کسانی هستند که تعقل نمی کنند و از شنیدن و بیان حق، ناتواناند.»
در دین داریِ مبتنی بر عقلانیت، یا برداشت فیلسوفانه از دین، گوهر ایمان، از سنخ شناخت است. [24]
در این نوع دین داری، خداوند چون یک راز بزرگ عقلانی جلوه گر می شود و بندگان نیز رازگشایانی هستند که حیرت زدۀ جلال اویند؛ پیامبر(ص) معلمی حکمت آموز است که درسی را درنهایت فشردگی القا می کند و مؤمنان چون شاگردان وی، می کوشند سخنانش را عاقلانه بفهمند. [25]
تربیتِ ویژۀ این نوع دین داری، تفکر است؛ می توان باشخصیتهای دینی گفتوگو کرد و این شخصیت ها سربسته تقدیس نمی شوند؛ فراتر از پرسش و نقد نیستند و چهرۀ افسانه ای ندارند. به همین دلیل، شخصیت که یک آسیب جدی در تربیت دینی است و ممکن است به تلقین و وجود رابطه ای کورکورانه میان مربی و آموزنده بینجامد، در این دین داری جایی ندارد. در رویکرد عقلانی، دین و دین داری با محک عقل سنجیده می شود تا جایی که دین باید در ظرف عقل بگنجد و از صافی آن بگذرد.
ازنظر اسلام، انسان با توانایی برگرفته از عقل و اندیشه، به عمق امور پی می برد. توجه قرآن و روایات به پرورش این توانایی و استفاده از آن در فهم دین، نشاندهندۀ اهمیت نقش عقل در فهم حقایق و تکالیف دینی است.
بهره گیری از عقل در تربیت دینی، به دو دلیل ضروری است. نخست اینکه نفوذ تربیت دینی در انسان و بیان آیات الهی، با مخاطب قرار دادن عقل ممکن می شود؛ زیرا تمایز خیر و شر و صلاح و فساد، وظیفۀ عقل است. دوم اینکه، در تجزیهوتحلیل و پذیرش اطلاعات و بهکارگیری آن در تمام جوانب زندگی، عقل، جایگاهی والا دارد. [26] تکیهبر برخی اعتقادات و رفتارهای عادی را که بدون پشتوانۀ عقلی و چشم انداز شناختی هستند نمی توان تربیت دینی نامید. تربیت دینی باید نگرش فرد به خود، هستی، هدف نهایی و ماورای طبیعت را تغییر دهد و این تغییر نگرش، به رفتارهای او جهت دهد. [27]
ارسطو بر تربیت و آمادگی آموزنده برای پذیرفتن استدلال و منطق تأکید می کند. او با تأکید بر عقلانیت در تربیت می-گوید: «آنچه آدمی را از دیگر جانوران متمایز می کند، خرد و عقل انسان است و ازآنجاکه کمال هر چیز در هویدا کردن طبیعت حقیقی خویش است و طبیعت حقیقی انسان، همانا خرد اوست؛ بنابراین خرد انسان برترین راهنمای انسانی است». [28]
رابین بارو، از فیلسوفان معاصر تعلیم و تربیت در غرب، در کتاب درآمدی بر فلسفۀ آموزشوپرورش، در فصل ششم، دربارۀ عقل گرایی می گوید که عاقل بودن افراد را با شیوه و کیفیت تفکر آنها می توان سنجید، صرف نظر از اینکه چه کسی است و در چه زمینه ای می اندیشد. هدف تعلیم و تربیت، انسان¬هایی با ویژگیهای عقلانی است؛ ازجمله تفکر، استدلال و قدرت نقد. [29]
بههرحال، رویکرد عقلانی به تربیت دینی، امکان اقناع عقلی و ذهنی آموزنده دربارۀ موضوعات و برنامههای تربیتی را فراهم کرده، به رفتار او استحکام و پایداری بیشتری می بخشد.
دیوید کار، بر این باور است که رویکرد عقلانی در تربیت دینی، به پرورش تفکر در دانش آموزان و دوری ایشان از تلقین و دریافت بدون اندیشۀ مفاهیم می انجامد. از نگاه او رویکرد عقلانی، نسبت به رویکرد تلقینی برتری هایی دارد؛ ازجمله اینکه بهجای تلقین کردن، دانش، بهجای عادت دادن، فهماندن و بهجای اجتماعی سازی، عقلانیت و معقول بودن را تحکیم می کند. [30]
اگر به مسئلۀ پرورش عقلانی - که بهوسیلۀ آن، انسان می-تواند مسائل خودش را شناسایی و حل کند توجه نشود، برنامۀ تربیتی به نتیجه و هدف نخواهد رسید. رویکرد عقلانی در تربیت انسان، یک ضرورت است و زمینه ای است که می¬تواند تمام جنبه¬های زندگی انسان را بارور کند؛ بنابراین بهعنوان مبنا و اصل در تربیت موردتوجه قرارگرفته، روی آن کار شود.
راهکارهای تربیت عقلانی
حالت¬ها و رفتارهای انسان در بستر شرایط و موقعیت ها می روید و از آنها تغذیه می کند؛ ازاینرو، موقعیت ها و روش های مختلف، عوامل بالقوه متفاوتی را در شکلدهی حالت و رفتار انسان دربر دارند. انتخاب و تنظیم مناسب زمینه ها و روش ها، همچون عامل «تسهیلکننده»ای هستند که امکان شکل گیری ها و شکلدهیهای مطلوب را بالا می برند. در ادامه، برخی از راهکارهایی که می تواند در شیوۀ تربیتی مبتنی بر عقلانیت، کارآمد باشد، ذکر می شود:
1. فراهم کردن شرایط برای تفکر
تعقل و تفکر انسان در عرصۀ زندگی، به فراهم شدن امکانات متناسب با ساختار وجودی اش وابسته است. افراد برای بروز استعدادهای نهفته در وجودشان و هدایت و پیگیری آنها در بهکارگیری اندیشه و تفکر، نیاز به فراهم شدن شرایط و آزادی عمل دارند. در این سیر اندیشمندانه، انسان درون خود را بازمییابد و عرصههای زندگی¬اش را با کمک نیروهای خدادادی ارتقاء می دهد.
2. تشویق افراد به مشاهده و مطالعه
مشاهده و مطالعه، در موارد متعددی ازجمله موارد ذیل، انجام می شود:
1-2- مشاهده و مطالعۀ طبیعت
مشاهدۀ طبیعت، به انسان قدرت بینش علمی می¬دهد. قرآن کریم نیز به پدیدههای طبیعی اهمیت ویژهای می دهد؛ چنان که بسـیاری از سوره های آن به نام حیوانات بوده، به برخی از پدیده¬های طبیعی مانند ماه، خورشید، زمین، آسمان، شب و روز سوگند خورده است.
وَ فِی الأَرضِ آیَاتٌ لَّلمُوقِنِینَ * وَ فِی أنفُسِکم أفَلَا تُبصِروُنَ؛ [31] «و در زمـین نشانه هایی است برای یقین دارندگان و همچنین در خودتان؛ آیا نمی بینید»؟
2-2 - مشاهده و مطالعۀ حقیقت انسان
انسان جلوه های گوناگونی دارد و در شرایط مختلف، رفتارهای متفاوتی دارد و همین امر، امکان شناخت انسان را دشوار ساخته است. انسان با شناخت هرچه بیشتر از خود، می تواند رفتارهای خود را کنترل کند. شناخت بیشتر حقیقت انسان، با رفتارهای مطلوب تناسب دارد و به همین دلیل تصحیح بینش انسان دربارۀ خود، یک روش مطلوب به شمار می رود.
قرآن، سیمای راستین انسان را بدینصورت در برابر دیدگان می نهد: یَا أیُّهَا النَّاسُ أنتُمُ الفُقَرَاء إِلَی ا... وَا...ُ هُوَ الغَنِیُّ الحَمیدُ؛ [32] «ای مردم! همۀ شما به خدا محتاجید و تنها، خداست که بی نیاز و غنی بالذات است.»
3-2- مطالعۀ تاریخ
مطالعۀ تاریخ و تمثیل ها و داستان های مربوط به آن، جرقه هایی برای تعقل و تفکر و کسب تجربه در زندگی در ذهن انسان به وجود می آورد. تاریخ، آینده ای است که تجربه ها و سرگذشت نیاکان ما را منعکس می کند و نتایجی را دربر دارد که به تعقل و تفکر می انجامد.
قرآن به عبرت آموزی و کسب تجربه از تاریخ، اشاره می کند.
أوَلَم یَسِیروُا فِی الأرضِ فَیَنظُرُوا کیفَ کانَ عَاقِبَة الَّذِینَ مِن قَبِلِهِم کانُوا اُشَدَّ مِنهُم قُوَّةً وَ أثَارُوا الأرضَ وَ عَمَرُوهَا أکثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَ جَاءتهُم رُسُلُهُم بِالبَیِّنَات فَمَا کانَ اللَّهُ لِیَظلمِهُم وَلَکن کانُوا أنفُسَهُم یَظلِمُونَ؛ [33] آیا در زمین نگردیده اند تا ببینند فرجام کسانی که پیش از آنها بودند، چگونه بوده است؟ آنها بس نیرومندتر از ایشان بودند و زمین را زیرورو کردند و بیش ازآنچه آنها آبادش کردند آن را آباد ساختند».
3. یادگیری و آموزش مبتنی بر عقلانیت
جهت دهی آموزش مبتنی بر عقلانیت موجب خواهد شد تا افراد با اندیشۀ درست آشنا شوند و تلاش کنند تا این رویه در آنان بهصورت عادت درآید. با این کار، فکر آنها به گونه های مختلف به فعالیت درمیآید و روحیۀ مشکل گشایی و دستیابی به معلومات، در آنها زنده می¬ماند. دعوت به تعقل در کارها و پرهیز از ساده اندیشی، به معنای به کارگیری این توانایی در تمام حالت هاست. قرآن به انسان سفارش کرده است که از این توانایی، بیشترین استفاده را ببرد؛ زیرا عادت به استفاده از عقل و به کارگیری آن در مسیر زندگی و بهرهگیری از تجربه ها و علوم، سبب باروری و تکامل عقل میشود.
حضرت علی(ع) می فرمایند: من اکثر الفکر فیما تعلم اتقن علمه و فهم ما لم یکن یفهم؛ [34] «هر کس در آنچه می داند، بسیار بیندیشد، ضمن اتقان و استحکام بخشی به آگاهی های خود، ازآنچه خبر ندارد، آگاه می شود.»
4. اهمیت دادن به تجربه اندوزی
تجربه اندوزی یکی دیگر از روش¬های پرورش عقل در تربیت دینی است. تجربه در لغت، از ریشۀ «جرب» گرفتهشده و به معنای آزمودن است. مجرَب به کسی گفته می شود که «آزمایششده، استحکام یافته و چیزهایی را شناخته است» [35] حضرت علی(ع) می فرمایند: العقل غریزة، تزید بالعلم و التجارب؛ [36] «عقل استعدادی است که بهوسیلۀ علم و تجربه زیاد می شود». در حدیثی دیگر می فرمایند: العقل عقلان: عقل الطبع و عقل التجربة و کلاهما یؤدی إلی المنفعة؛[37] «عقل دو گونه است: یکی عقل طبیعی - که به صورت استعداد است - و دیگری عقلی است که باتجربه به دسـت میآید و هر دو به بهـره وری می انجـامد». این روایت-ها نشاندهندۀ ارتباط میان تجربه¬اندوزی و عقل افزایی است؛ یعنی با هر تجربه ای، عقل به کمال بیشتری دست می یابد.
5. تأکید بر اندیشۀ حق گرایی و حقیقت جویی
حق پرستی و حق گرایی معیار درستی است که می تواند در شیوۀ تربیتی مبتنی بر عقلانیت، کمککننده و مؤثر باشد.
آنچه در ساختار خلقت انسان است، گرایش به خداست؛ یعنی فطرت انسان ها بدینصورت است که به سمت خداوند هدایت می شود؛ اما گاهی انسان به سمت غیر خدا گرایش می¬یابد و این امر دلیل بر نبود گرایش خداجویی نیست. در تربیت دینی تلاش می شود که گرایش خداجویی و حق¬گرایی پرورشیافته، تقویت و هدایت شود.
یَا أیُّهَا الإِنسَانُ مَا غَرَّک بِرَبِّک الکرِیمِ * الَّذِی خَلَقَک فَسَوَّاک فَعَدَلَک؛ [38] «ای انسان! چه چیز تو را دربارۀ پروردگارت مغرور ساخته است؟ همان کس که تو را آفرید و (اندام) تو را درست کرد و تو را سامان بخشید.»
6. تشویق به آگاهی و علم گرایی
کسب علوم و معارف و روی آوردن به فراگیری تجربه های عملی، باعث افزایش گستردۀ دید و آگاهی بیشتر می شود و درنتیجه، به تقویت موضع عقل در رویارویی با جریان های مختلف فکری و بهکارگیری روش های بهتر زندگی می انجامد. البته در بینش اسلامی هیچ تضمینی وجود ندارد که انسان عالم، عاقل هم باشد. عقل و علم، اگرچه بر هم تأثیر دارند، اما لزوماً با افزایش اطلاعات علمی، عقل انسان شکوفا نمی شود [39] علم، هنگامی هدایتگر خواهد بود که در راستای ارزش های اخلاقی و نزدیکی به خداوند به کار رود و انسان را در مسیر رسیدن به این هدف (قرب الهی)، قرار دهد.
یَا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَکم تَفَسَّحُوا فِی المَجَالِسِ فَافسَحُوا یَفسَحِ اَ...ُ لَکم وَ إذَا قِیلَ انشُزُوا یَرفَعِ ا...ُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکم وَ الَّذِینَ أُوتُوا العِلمَ دَرَجَاتٍ وَ ا...ُ بِمَا تَعمَلُونَ خَبِیرٌ؛ [40] «خداوند (رتبۀ) کسانی از شمارا که ایمان آورده و کسانی را که دانشمندند، (برحسب) درجات، بلند گرداند و خدا به آنچه می کنید آگاه است.»
امام علی(ع) می فرمایند: مؤید العقل، العلم؛ [41] «علم و دانایی، باعث تأیید و تحکیم عقل می شود.»
امام صادق(ع) می فرمایند: کثرة النظر فی العلم، یفتح العقل؛ [42] «نگاه زیاد به مطالب علمی، نیروی اندیشه و تعقل انسان را به کار می اندازد.»
7. آموزش تفکر
زندگی انسان، خواهناخواه، همواره با تفکر و اندیشه همراه است. آنچه اهمیت دارد، توانایی اندیشیدن مؤثر و مولد را میتوان بهصورت زیر تعریف کرد: «استفاده درست و منطقی فرد از توانایی و امکانات ذهنی و تجریدی خود، با بهرهگیری از شیوههای درست اندیشیدن و موضوعات مفید برای تفکر در موقعیتهای مناسب، برای حل مسائل و زمینهسازی برای رفع مشکلات آینده و قرار گرفتن در مسیر بهسازی و توسعه سازمان». آموزش افراد برای کسب مهارتهای تفکر انتقادی و تفکر خلاق، میتواند تا اندازۀ زیادی، اندیشه مؤثر و مولد را پرورش دهد.
7-1. آموزش تفکر انتقادی
تفکر انتقادی عبارت است از: «ارزیابی تصمیمات از راه بررسی منطقی و منظم مسائل، شواهد و راهحلها» [1] بهکارگیری روش آموزش حل مسئله، میتواند نقطه حرکت مفیدی برای آموزش تفکر انتقادی باشد؛ اما بااینحال، در بهکارگیری این روش برای آموزش چنین تفکری، محدودیتهایی وجود دارد؛ چون در روش حل مسئله؛ فرض بر این است که تفکر انتقادی همیشه با مسئلهای آغاز و به راهحلی ختم میشود؛ درحالیکه عامل اصلی در آموزش تفکر انتقادی، توانایی حل پرسشهای مربوط و نقد و بررسی راهحلها، بدون مطرح کردن جایگزینها است، تسلط به روش حل مسئله، افراد را از آموزش تفکر انتقادی بینیاز نمیکند. [2]
استفاده از این روش، مهارتهای زیر را در افراد به وجود میآورد:
- درک، تحلیل و تفسیر مسائل و مشکلات؛
- بهرهگیری از روشهای منطقی، مثل روش قیاسی و استقرا برای اثبات نظرات و دیدگاهها؛
- توان ارزیابی؛
- طرح راهحلها و راهکارهای تازه برای حل مشکلات؛
- انعطافپذیری و بیتعصب بودن در نظر و عمل.
7-2. آموزش تفکر خلاق
خلاقیت یکی از ویژگیهای منحصربهفرد تفکر انسانی است که با نوآوری ارتباط مستقیم دارد. خلاقیت یک فعالیت ذهنی و نوآوری یک فعالیت عملی است؛ در حقیقت خلاقیت زمینهای است برای نوآوری.
خلاقیت به معنای توانایی ترکیب ایدهها در یک روش منحصربهفرد، یا ایجاد پیوستگی بین ایدههاست؛ اما نوآوری، فرایند اخذ ایدۀ خلاق و تبدیل آن به محصول، خدمات یا روشهای جدید است.
با یادگیری شیوۀ تفکر خلاق، افراد میتوانند به مهارتهای سهگانه زیردست یابند:
- حقیقتیابی: تعریف مسئله و آمادهسازی؛
- ایده یابی: تدبیر ایدههای موقت و انتخاب بین ایدههای موجود؛
- راهحل یابی: ارزیابی ایدههای موقت و گزینش راهحل نهایی.
8. تقویت حس کنجکاوی و پرسش
انسان فطرتاً کنجکاو است و برای یافتن دلیل، به جستوجو میپردازد. این حس حتی از آغاز کودکی در انسان وجود دارد و بهصورت پرسشهایی که کودکان از والدین یا دیگران دربارۀ مسائل گوناگون میپرسند، خود را نشان میدهد. جهتدهی این پرسشها و تقویت این حس در کودکان، امر بسیار مهمی است؛ چراکه با پاسخ درست به این گرایش درونی کودکان، میتوان آنها را بهسوی خداخواهی کشاند یا با بیتوجهی، زمینۀ انحراف آنها را فراهم کرد.
دقت کردن و پرسیدن، از بهترین عوامل تقویت نیروی عقل هستند. کسی که در شناخت امور کنجکاوی میکند اگر به نتیجه نرسد، آن را رها نمیکند و از دانشمندان و آگاهان میپرسد و تا هنگامیکه به جواب برسد به کارش ادامه میدهد. چنین انسانی کمکم، عقلش را تقویت میکند. [3]
برای تقویت کنجکاوی، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- طرح پرسش و ایجاد شرایطی که حس کنجکاوی در کودکان برانگیخته شود، بهگونهای که با شرایط سنی و روحیه آنها منطبق باش؛.
- تقویت روحیه پژوهشگری و نقادی در آنان؛ بدین گونه که مسائل اطرافشان را با نگاه عمیق و دید نقادانه ببینند؛
- عدم پاسخدهی سریع به مسائل و پرسشهایشان برای آنکه خودشان از راه تحقیق و پرسش بیشتر پاسخ سؤالاتشان را بیابند؛ امام صادق(ع) میفرمایند: «ان هذا العلم علیه قفل و مفتاحها السؤال»؛ [4] بر این علم قفلی نهاده شده و کلید آن پرسش است.
نتیجهگیری:
انسان که اشرف مخلوقات خداوند است باید ویژگیهایی داشته باشد تا بتواند در چنین جایگاهی باشد و خداوند پس از آفریدن انسان، خود را «احسن الخالقین» بنامد. ازجمله ویژگیهای متمایز انسان که در وجود وی نهفته است، نیروی عقل و خرد است. کسی که در زندگی از این نیرو استفاده نمیکند، مانند شخصی است که در بیابانی تاریک رهاشده و هیچ راهنمایی ندارد.
مسئله تربیت در اندیشه دینی که برگرفته از آیات قرآن است، کاملاً بر عقلانیت استوار بوده و هر شیوه غیر متکی بر اصل ناشناخته عقلی در تربیت، مردود است.
هدف اصلی آموزشوپرورش پویا و خلاق، باید آفرینش باشد؛ آفرینش انسانهایی توانا برای انجام دادن کارهای نو، انسانهایی که کاشف و نوآور باشند. این مسئله، در آستانه هزاره نهم، قابل تعمق است؛ زیرا امروزه برای مقابله با مسائل فردی و اجتماعی پیچیده، به پرورش افرادی نیاز است که با تکیهبر نیروی اراده و تعقل خویش، منطقی و خلاق بیندیشند و تولیدکننده دانش و فرهنگ در عصر دانایی باشند.
حاصل بررسیها و تأملات در این پژوهش، گویای آن است که تربیت درست دینی درگرو «خردورزی»، آزادی و رهایی از قیمومیتهای مختلف فکری است. عمل انسان پیرو عقل اوست و هرگاه شناخت عقلانی دچار اختلال شود، مسیر زندگی انسان، گرفتار انحراف و اعوجاج خواهد شد.
پی نوشتها:
[1] . (سیف، 1382، ص 550، به نقل از وولفولک، 2001، ص 355).
[2] . (مایرز، 1380، ص 11).
[3] . (امینی، 1386، ص 347).
[4] . (بحارالانوار، ج 1، ص 164).
پی نوشتها:
[1] . (باقری، 1374، ص 15).
[2] . (سورۀ فجر، آیۀ 5).
[3] . (سورۀ طه، آیۀ 54).
[4] . (آموزگار، 1367).
[5] . (رحیم¬پور ازغدی، 1387).
[6] . (ملکی، 1379، ص 488).
[7] . (سورۀ آلعمران، آیات190-191).
[8] . (احمدی، 1384).
[9] . (سورۀ یونس، آیۀ 24).
[10] . (سورۀ بقره، آیات 291 و 266).
[11] . (بحار الأنوار، ج 1، ص 96).
[12] . (کافی، ج 1).
[13] . (همان، ص 50).
[14] . (همان، ج 3، ص 95).
[15] . (افخمی اردکانی، 1386، ص 13).
[16] . (دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، 1381، ج 3، ص 89).
[17] . (قائمی، 1378، ص 27).
[18] . (سورۀ علق، آیۀ 1).
[19] . (حسنی، 1380، ص 74).
[20] . (باقری، 1374).
[21] . (فاینبرگ، 2003، ص 91).
[22] . (هاشمی رکاوندی، 1375، ج 3، ص 28).
[23] . (سورۀ انفال، آیۀ 22).
[24] . (عطاران، 1380، ص 155).
[25] . (سروش، 1378، ص 26).
[26] . (سجادی، 1384، ص 30).
[27] . (کار، 1998، ص 51).
[28] . (کاردان، 1372، ص 179).
[29] . (باور، 2000، ص 125).
[30] . (اوسر، 2001، ص 236).
[31] . (سورۀ ذاریات، آیات 20-21).
[32] . (سورۀ فاطر، آیۀ 15).
[33] . (سورۀ روم، آیۀ 9).
[34] . (بحارالانوار، ج 68، ص 316).
[35] . (ابن منظور، 1416 ق، ص 228).
[36] . (غررالحکم، ص 67).
[37] . (بحارالانوار، ج 17، ص 116).
[38] . (سورۀ انفطار، آیات 6-7).
[39] . (همان، پیشین).
[40] . (سورۀ مجادله، آیۀ 11).
[41] . (مستدرک، ج 2، ص 387).
[42] . (بحار الأنوار، ج 1، ص 52).