
مقالات
مدرسه زندگی، جلسه اول
خلاصه :
مدرسه ی زندگی از منظر فلسفه ی تعلیم و تربیت اسلامی و مقایسه ی آن با بعضی از مکاتب غیراسلامی در حوزه ی تعلیم و تربیتبه حول و قوه ی الهی کانون مدارس اسلامی به منظور ارتقاء دانش و معرفت سنگرداران تعلیم و تربیت اسلامی جهت توسعه و تعمیق هرچه بهتر تعلیم و تربیت اسلامی درسطح مدارس، سلسله همایش-هایی تحت عنوان "مدرسه ی زندگی " با حضوراندیشمند جبههی احیای فکر دینی استاد رحیم پورازغدی را برنامه ریزی نموده است. دراین همایش ها آخرین دستاوردهای علمی و مباحث نظری با توجه به مبانی اسلام ارائه خواهد شد.اولین همایش برگزارگردید که مباحث مطرح شده توسط استاد رحیم پور به شرح زیر تقدیم میگردد امید است برای کلیهی دستاندرکاران، برنامه ریزان، سیاستگذاران، کارشناسان، مدیران ستادی و همهی همکاران فرهنگی با هرمسؤولیتی مفید واقع شود.
جلسه ی اول
موضوع جلسه مشخصاً «تعریف مدرسه ی زندگی از منظر فلسفهی تعلیم و تربیت اسلامی و مقایسه-ی آن با بعضی از مکاتب غیراسلامی در حوزهی تعلیم و تربیت» است. این بحث یک موضوع نظری و دانشگاهی است و بحث مشاورهای نیست. تعریف مدرسهی زندگی از دیدگاه اسلام بحثی گسترده است که پاسخی یک جملهای ندارد و طی سلسله جلساتی باید به آن پرداخت و از شعوع (شعاع-های) مختلف باید گفت که در زندگی به خصوص در بستهی تربیت چه مسائلی مطرح میشود و ما سعی خواهیم کرد آیات و روایات و دیدگاه نظریهپردازان مسلمان در عرصهی تعلیم و تربیت و اخلاق و حقوق و فلسفههای عرفانی و عملی و از این قبیل و هر آنچه بتوانیم به طور محدود اشاره میکنیم مثلاً در باب ورزش در نظریهی اسلامی، در حوزهی تربیت بدنی و نگاه به بدن چه دیدگاهی است؟ در حوزهی نشاط وشادی چه دیدگاهی وجود دارد؟ نگاه اسلامی به عشق و رنج چیست؟ چه نکاتی از حوزهی تعلیم و تربیت به عشق و رنج وجود دارد؟
مسألهی علیت یعنی واقع بینی در عالم را چطور باید به دانشآموز در نظام تعلیم و تربیت اسلامی انتقال داد؟ ایجاد نفس استدلالی مسألهی صدقه و امانت که برای هر یک از این مسائل دهها روایت وجود دارد، تجاهل در تعلیم و تربیت اسلامی چه نقشی دارد؟ در تعلیم و تربیت اسلامی به مسألهی توبیخ و تنبیه (تنبیه سخت) چطور نگاه شده است؟ کرامت کودک در تعلیم و تربیت چه نقشی دارد؟ و حتی مباحثی در حوزهی روانشناسی تربیت ارتباط نظر و عمل در تعلیم و تربیت اسلامی و غیراسلامی نگاه به طبیعت نوع آموزش طبیعت تا طبیعت شناسی و نوع تعامل کودک و نوجوان با طبیعت چگونه آموزش داده میشود و قبل از همهی اینها مسألهی جسم و روح است که در پایان جلسهی قبل وارد آن شدیم و فقط در ورودی را زدیم که در این جلسه بیشتر به آن میپردازیم که یکی از اصلیترین پیش فرضهای حوزهی تعلیم و تربیت تبیین نسبت و رابطهی جسم و روح است در انسان و کودک و یکی از مبانی فوق العاده مهم در تعلیم و تربیت اسلامی همین مسألهی تعامل جسم و روح است نگاه اسلامی به روح به جسم و به ارتباط این دو با هم.
رقبای زیادی در این قضیه داریم از کسانی که منکر روح هستند تا کسانی که حتی میگویند نمی-توانیم وجود جسم را به هیچ وجه اثبات کنیم.
بنابراین پرسش اول که نظریهی تربیتی اسلام در مدرسهی زندگی چیست، موضوع ما همین است و باید طی چند جلسه تحمل و تأمل کنید و با دیدگاههای مختلف چند شاخص اصلی تعلیم و تربیت آشنا شوید.
چون تعلیم و تربیت یک بحث وسیع به لحاظ نظری است وسیعترین و گستردهترین نوع رشتهی علمی رشتهی تعلیم و تربیت است زیرا تقریباً تمام رشتههای علوم اجتماعی و علوم انسانی همه به نحوی در ذیل رشتهی تعلیم و تربیت قرار میگیرد. یعنی سیاست، اقتصاد، روانشناسی، جامعه-شناسی، معرفتشناسی، حقوق روابط بینالملل و .... سه جمع این رشتهها بحث تعلیم و تربیت است. بنابراین طبیعتاً در جلسات محدود نمیتوانیم در همهی ابعاد به این مباحث بپردازیم. یک بحث جامع حداقلی با توجه به شاخصها و سرفصلها سالها طول میکشد.
در مطالعات شخصی خودم بیش از 400 عنوان آیات و روایات استخراج کردم که به طور مستقیم به بحث تعلیم و تربیت مرتبط است غیر از آنهایی که به طور غیرمستقیم به بحث تعلیم و تربیت مربوط است مثلاً با وساطت اقتصاد، معادلات قدرت جامعه، مسألهی خویشاوندی و....
در پاسخ به 2 جریان فلسفی در حوزهی تعلیم و تربیت یکی به عنوان معنویتگرا که تربیت را صرفاً میبرد به مسائل اخلاقی و معنوی و گاهی ذهنی- انتزاعی به جسم کودک و بدن انسان و بدن-شناسی و به تعلیم و تربیت اشاره ندارد.
جریان اسلامی از حالت روح و به رسمیت شناختن بدن از حالت جسم و انکار جسم و پرداختن به روح در حاشیه. جسم و دنیا و عالم طبیعت بخشی از درسهای طبیعتشناسی فیزیک شیمی پرداخته است نگاه به طبیعات و جسمشناس بر تعلیم و تربیت اسلامی تحمیل شده و اگر حق انتخاب با ما بود کاری با آنها نداشتیم و یا اینکه اصلاً در نگاه اسلامی هم جسم و طبیعت هم شناختش، هم حقوقش هم به رسمیت شناختن بدن به عنوان اینکه بدن حقوقی دارد و هم مسؤولیتهایی متوجه روح انسان است که فقط از طریق بدن قابل امکان دارد. مخاطب خدا من است اون مکان هر کس که جسم او نیست در منظر دینی ابدی و ازلی است. قبل ورود به این عالم ما بودهایم پیمان الهی گرفته شده و ما به صورت فطری به خداوند آری گفتهایم همهی ارواح ما قبل از ادبارشان خلق شده است. در عوامل دیگری است از طریق پدر مادر خلق طبیعی صورت میگیرد و موقت است تصویری از دنیا و طبیعت هر کسی به صورتی میمیرد: تصادف میکند آنهایی که موهایشان سفید است کمتر است و این تصور که پیر میشوند و بعد میمیرند غلط است، اکثر ماها پیر نمیشویم و میمیریم یک مدت کوتاهی در جهان زندگی میکنیم و مبنای تعلیم و تربیت دینی است.
یک موجود بدن دارد بدن را به رسمیت میشناسیم و این بدن مقدس است فعل الهی است خلق الهی است این بدن و ماده و جسم خبیث نیست برخلاف بعضی از انسان شناسیها هستی شناسی به اصطلاح معنوی از آیین کاتولیک که بیشترین پیرو در جهان را در مذهب دارد، در همهی اینها در بدن و عوارض بدن خباثت قایل هستند مثلاً ازدواج ضد معنویت است.
رسیدگی به بدن احساس میکنند گناه است مسألهی نظافت بدن و آرایش را غیرمعنوی میبینند. بعد در زندگی پیامبر آرایش زن و مرد خاص زنان و مردان عبادت است آرایش عام عبادت است ورزش عبادت است، تفریح عبادت است. دنیا به 2 بخش تقسیم شده است: یعنی روحی و جسمی است: بخش جسمی شیطانی، غیردینی و خبیث است. این تصور غلط است و اسلامی نیست هر دوی آنها الهی است و یک هدف دارند و عجین است. ماده معنوی است و معنا مادی میشود در شریعت الهی انبیا آمدند، معنویت انتزاعی را از آسمان بکش روی زمین چرا در زندگی عادی روزمره واجب حرام
سر سفره این کار و بکن مکروه است دستشویی تو رختخواب میری مکروه و مستحبی است در جزییترین مسایل زندگی در معنویت انتزاعی نماند و تو حبروت نماند معنویت را از آسمان میآورد زمین مخلوطش میکند با مادیترین مسایل زندگی بشر. اینها رکن اصلی تعلیم و تربیت اسلامی است، اصالت با روح است ابدیت با روح خطاب خداوند به روح است جسم ابزار است اما ابزار غیرمقدس و غیرالهی که حقوقی ندارد همچنین چیزی نیست ما با این بدن وارد دار دنیا میشویم وارد دار بلا میشویم خداوند با چنین بدنی برای این امر حقی تعریف کرده، مثلاً حق مسکن اگر بدن نبود مسکن میخواستی پس چیزی به عنوان حق مسکن نداشتی اگر بدن نداشتی احتیاجی به همسر داشتی یعنی اگر جنسیت به لحاظ جسمانی از نظر زن و مردی به این معنا معنا داشت حدود جنسی تعریف میشد. اگر ما و شما بدن نداشتیم معاش غذا و رزق مادی کار معنا پیدا نمی-کرد کل فلسفهی انسان یک سر به روح انسان و یک سر به جسم و بدن و طبیعت عالم انسان است خیلی از مکاتب قبول ندارند و معنویت را میگویند مزخرف است ساختهی ذهن بشر است جسم هیچ اهمیتی ندارد. رسمیت بدن به عنوان زیباترین مخلوق خلق احسن شاهکار خلقت 1- رسمیت بدن حقوق بدن به رسمیت شناخته شود 2- شناخت بدن مطالعه علمی تجربی روی بدن 3- مدیریت بدن که بخش فوق العادهای روی تربیت دارد و رعایت بدن و حقوق آن و مسؤولیتهایی که از طریق بدن متوجه انسان میشود عمل صالح و ایمان احتیاج به بدن ندارد هیچ جا عمل و ایمان را با هم نمیآورند عمل صالح به بدن مربوط است باید با بدن باشد روزه گرفتن جهاد و مبارزه خدمت به فقرا صلهی رحم اینها همه با بدن صورت میگیرد. حقوق امام سجاد(ع) : تک تک اعضای بدن حق و تکلیف میشمارند حق چشم بر تو، حق گوش، حق زبان و حتی از بدن حقوق و شبکه حقوقی مربوط به بدن و روح است از مبنای تعلیم و تربیت است. حق والدین، حق فرزندان، حق همسایه، حق استاد، حق مردم همهی اینها را مطرح میکنند حتی افرادی که برده هستند حق برده.
چند جانبه بودن تعلیم و تربیت نقشی انسان شناسی و خداشناسی تفاوت با تعلیم و تربیت عادی و تعلیم و تربیت اسلامی است .
12 برداشت تئوری از تعلیم و تربیت میشود و 12 نوع قابل تفسیر است. که در 10 تا علم به درد میخورد و در حوزهی معرفت شناسی مهم در حوزهی انسانشناسی و خودشناسی مهم است.
- پیامبر شناخت خدا را با شناخت انسان گره زده است. هر کس خود را درست شناخت به همان میزان خدا را میشناسد. جنبهی ربوبی و قدسی انسان نشان میدهد شناخت انسان گره خورده با شناخت خداوند، انسان را میگوییم انسان توی کتابها را نمیگوییم انسانهای معمولی که توی کوچه و خیابان هست، همون که حق من و تو را میخورد انسانیت توی کتابخانهها گم شده است. از انسانیت انتزاعی صحبت نمیکنیم از همین آدم معمولی.
انسانشناسی با خداشناسی گره خورده، انسان متعالی و نامتناهی است با شناخت انسان بالاتر می-روی به شناخت خداوند میرسی. حقیقتاً انسان را نمیتوانی بشناسی که خدا را بشناسی که در عالم بیرون اعماق معنا در ریزترین سلولها، ملکولها تا بزرگترین سیارات و کهکشانها است.
ما دو دسته آیه گذاشتیم برای انسانشناسی همهی عوالم یک طرف، انسان یک طرف، یک عوالم هم درون خودتان هست. بیرون از عالم نشانههای زیادی است و درون خود شما به عنوان انسان که باید تعلیم و تربیت شود انسان خودش خودش را نمیشناسد چطور بیرون خود را بشناسد.
انسان باید اول ضعفها و استعدادهای خود را بشناسد به عنوان انسان، حتی این بچهها زیر دست ما هستند که هر کدام از اینها بالقوه، شاید همین آدمی که من از کنارش رد شدم فلسفهی خلقت در آن پیدا شده است. هر کسی به کمال برسد که فلسفهی خلقت است تمام عوالم برای او درست شده است.
شناخت خود، نوعی شناخت است (حضرت امیر). خداوند فرمود همه را آفریدیم تا آنجاکه به انسان مربوط میشود. هر کس خودش را به ایمان و عمل صالح معرفت به حد نصاب برساند مصداق اشراف الخالقین است و میشود مصداق فلسفهی خلقت.
امام باقر(ع) هیچ شناختی مثل خودشناسی نیست.
ارزش و اهمیت نقش بچهای که داریم تربیت میکنیم این قدر زیاد است که خداوند به نقش بشر قسم خورده است، منتها بعدش «ما سواها» را میآورد، قضیهی اعتدال و تربیت درست است و حتی قسم میخورد که برای شما مهم است سوگند به نقش بشر و آنچه که او را تربیت میکند یعنی به تعلیم و تربیت نفس بشر قسم میخورد.
سوگند به نقش انسان، انسان چه موجودی است روح به امر الهی است حقیقت انسان روح است مسأله مادی نیست. سهم شما از دانش و علم خیلی کم است ولی روح تو، او را میتوانی و خدا را بشناسی. به طور گام به گام حتماً آفریده است.
وقتی نقش انسان را آفریدند وقتی ماده را آفریدند ناقص نیافریدند و بعد روح الهی در او دمیدن بعد به فرشتگان که دستیاران خدا هستند و مقربین خدا هستند به آنها گفتم من کار خودم را انجام دادم و حالا شما بیایید و سجده کنید در برابر انسان،( سورهی سجده آیه 9 سورهی اسرا آیهی 88 )
آن مقدار از تعلیم و تربیت که تکوینی بود و بالفعل من انجام دادم بذرهای تعلیم و تربیت و استعدادها را تا آنجاییکه به من مربوط بود انجام دادم بقیهاش با تعلیم و تربیت و با دست خود شخص و خانواده باید انجام شود. (آیهی 14 قیامت)
انسان بهانه میآورد و توجیه میکند انسان طوری آفریده شده که خودش را میشناسد، این شناخت آن شناخت نیست این عرفان نیست خودت خودت را میبینی، کلاه بقیه را میتوانی برداری ولی کلاه خودت را نمیتوانی؟