
مقالات
تعلیم و تربیت یک امر مستمر است
خلاصه :
مصاحبه با ناصر باهنر1- لطفاً خود را معرفی بفرمایید و قدری از سوابق اجرایی که تاکنون داشتهاید را بیان نمایید.
من ناصر باهنر، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) هستم دوران تحصیلم را در قبل و بعد از انقلاب در مدارس اسلامی سپری کردم سپس کارشناسی ارشد پیوسته معارف اسلامی و تبلیغ را در دانشگاه امام صادق(ع) اخذ نمودم سپس از پایان دورۀ کارشناسی ارشد در سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزش در دفتر تألیف و برنامهریزی کتب درسی گروه دینی مشغول به کار شدم و چند سالی در آنجا در خدمت دوستان در برنامهریزی و تألیف کتابهای درسی دینی بودیم که کتابهای هدیههای آسمان در دورۀ ابتدایی محصول حضور بنده در آن زمان است سپس دورۀ دکتری را در رشته فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) گذراندم و همانجا مشغول به تدریس و پژوهش شدم در دورههایی مسئولیت دانشکدۀ معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات را برعهده داشتم و هم اکنون هم معاون پژوهش آن دانشکده هستم و حدود ده سال است که در بنیاد فرهنگی رفاه به عنوان مدیر عامل مشغول به خدمت هستم. بنیاد فرهنگی مجموعهای است که ذیل آن، مدارس رفاه، مدارس دخترانه و اخیراً پسرانه رفاه قرار دارد و همین طور دانشکده علوم انسانی دخترانه رفاه و همین طور نیز تعدادی از واحدهای آموزشی و اجرایی که مجموعاً در حوزۀ فرهنگی و آموزشی حدوداً 46 سال است که خدمت دارد.
2- لطفاً در خصوص بنیادهای فکری شهید باهنر(ره) در حوزهٔ تعلیم و تربیت اسلامی مطالبی را بیان فرمایید.
در زمینۀ بنیادهای فرهنگی شهید باهنر در حوزۀ تعلیم و تربیت اسلامی مطالب زیادی وجود دارد که میتوان به آنها اشاره کرد اما من به اختصار به چند نکته در این زمینه اشاره میکنم: شهید باهنر در حوزۀ تعلیم و تربیت اسلامی معتقد بودند که تعلیم و تربیت یک امر مستمر است و همواره ما در حوزه تعلیم و تربیت قرار داریم یا به عنوان متربی و یا به عنوان مربی ولی در هر حال فرا میگیریم و به دیگران آموزش میدهیم. و این کار، کاری است که همواره استقرار دارد و هیچ تعطیل بردار نیست و اصولاً طبق نقل قولی که از شهید باهنر وجود دارد این است که ما در تعلیم و تربیت هیچ تعطیلی نداریم اگر جمعهها مدارس تعطیل است اما تعلیم و تربیت تعطیل نیست حال این را در مقیاسهای بزرگتر اگر ما بررسی کنیم در هیچ زمانی حتی در ایام فراغت حتی در ایام طفولیت حتی در ایام کهن سالی این تعلیم و تربیت وجود دارد و به طور مستمر در زندگی ما دارای حیات است نکته دوم این که این تعلیم و تربیت از دیدگاه اسلام یک امر تدریجی است و به تدریج رخ میدهد ما قدم به قدم جلو میرویم تا این که انسان مطلوب و جامعه ایدهآل خودمان را بسازیم وظایفی در کودکی بر عهده ما است که این وظایف متفاوت از دورههای بعد است اما این یک امر تدریجی است که قدم به قدم هدف تعلیم و تربیت اسلامی را محقق میسازد حتی قبل از تولد این تعلیم و تربیت آغاز میشود و استمرار پیدا میکند و حتی میشود گفت که بعد از وفات هم ادامه دارد و آثار ما تأخر از جمله همان آثاری است که هر فرد در طول دورۀ زندگی خودش به عنوان سرمایههای ابدی کسب میکند و از خودش به جای میگذارد نکته سوم اینکه در دورههای مختلف تعلیم و تربیت دورۀ کودکی و سپس نوجوانی از جایگاه فوقالعاده ممتازی برخوردار هستند و شاید بشود گفت که اساس تربیت در دورۀ خردسالی و کودکی گذاشته میشود همانگونه که ما داریم در روایات که «الاعلمُ فسَقَر کان نَقشِ فی الحَجَر» علم در کودکی و خردسالی مثل نقشی است که روی سنگ ثبت میشود و تراشیده میشود. این نقش همواره باقی خواهد ماند. یا در روایت داریم که اگر کودک در خردسالی و کودکی ادب آموخت او رستگار است و الا هیچ امیدی به نجات و صلاح او نخواهد بود. به هر حال دوره کودکی، دورۀ ویژهای است. شهید باهنر در هر سه زمینه در حوزۀ تعلیم و تربیت وفادار به این بنیادها بودند میبینیم که ایشان از زمانی که در حوزۀ علمیه مشغول به تحصیل شدند معتقد بودند که ما باید آموزش را از دورۀ کودکی و نوجوانی آغاز بکنیم چه برای خودمان و چه برای دیگران و این راه را باید ادامه بدهیم و استمرار ببخشیم تا اینکه به نتیجه مطلوب دست پیدا بکنیم خوب ایشان در حوزۀ علمیه درس خواندند احساس کردند که در زمینه تعلیم و تربیت نیاز به دانشگاه جدید هم وجود دارد به دانشگاه رفتند در حالی که در آن زمان رفتن یک طلبه به دانشگاه بسیار چالش برانگیز بود جالب است که در دورۀ فوق لیسانس ایشان از بین رشتههای مختلفی که وجود داشت رشته علوم تربیتی را انتخاب کردند و فوق لیسانس خودشان را در علوم تربیتی گرفتند و بعد از اینکه در دانشگاه و حوزه درسشان به اتمام رسید خودشان میگفتند که من بررسی کردم و در کل جامعه و در حوزههایی که میتوانستم در آن مشغول به خدمت بشوم هیچ جایی را بهتر از آموزش و پرورش پیدا نکردم و در آموزش و پرورش هیچ جایی را بهتر از کتابهای درسی و در میان کتابهای درسی هیچ کتابی را مؤثر از کتاب دینی نیافتم لذا ایشان کار تألیف کتابهای دینی را آغاز کردند و حدود 13 سال کار تألیف کتابهای دینی به طول انجامید. این کتابها را از دورۀ ابتدایی نوشته تا پایان دورۀ دبیرستان و سپس دانشسراها و حتی کتابهایی را هم برای دانشکدۀ مکاتبهای تألیف کردند خودشان حتی در مدارس حضور پیدا میکردند درسهایی را ارائه میکردند در دانشگاه که به طور مستمر تدریس داشتند برای معلمان دینی دورههای طولانی میگذاشتند و این کتـابها را تدریس میکردند. خودشان نقل میکردند که من وقتی به سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی فعلی و دفتر تألیف قبل از انقلاب میرفتم به اتاق خودم نمیرفتم و مستقیم به کتابخانه میرفتم در کتابخانه جایی را پیشبینی کرده بودم و در همانجا مشغول تألیف کتابها میشدم گروهی هم به عنوان گروه برنامهریزی بودند که از جمله آنها میتوان به شهید بهشتی اشاره داشت و تعداد دیگری از شخصیتها که حدود 13 سال ایشان مُجِدانه این کار را تعقیب کردند حتی یکی از دوستان ایشان نقل میکردند که شـهید باهنر برای دورۀ پیش از دبـستان هم کتاب نوشته بودند تا مربیان، پدر مادرها داسـتانهای آنها را برای خردسالان بخوانند و این تعلیم و تربیت دینی هیچ وقت نباید برای خردسالان و کودکان و نوجوانان متوقف شود.
خوب این در حالی بود که شهید باهنر ممنوع المنبر بودند یعنی در زمانی که ایشان از همه سخنرانیها محروم بودند از طرف ساواک اما بزرگترین رسانه دینی کشور یعنی کتابهای دینی در اختیار ایشان قرار داشت که این یکی از الطاف الهی در زندگی این بزرگوار به شمار میآمد. خاطرم هست که در سال 1356 ایشان من را صدا زدند به من کتابهایی را نشان دادند دیدم که دور بسیاری از مطالب کتابها خط قرمز کشیدند دقت کردم دیدم که هر چه آیات و روایات و مطالبی که دربارۀ مبارزات انبیاء مبارزات معصومین(ع) در برابر امنیت زمان خودشان یا در خصوص معارفی همچون جهاد، امر به معروف و نهی از منکر یا فعالیتهای اجتماعی وجود داشت آنها خط قرمز کشیده بودند وقتی از ایشان سوال کردم ماجرا چیست ایشان لبخند زدند و گفتند که تازه رژیم بعد از سیزده چهارده سال تازه متوجه شده که ما از طریق این کتابها چه بلایی سرشان آوردهایم و اعلام کرده است که اگر بخواهید برای سال بعد این کتابها منتشر شود باید همه این مطالب را از کتابها حذف بکنید که البته این اتفاق نیافتاد و در سال 57 انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید.
3- همانگونه که مستحضرید شهیدان "باهنر و رجایی" معتقد بودند یکی از راهبردهای شکلگیری انقلاب اسلامی، توسعه مدارس اسلامی است به نظر شما این تفکر در حال حاضر به چه میزان میتواند در حفظ انقلاب و دستآوردهای آن مؤثر باشد؟
در خصوص ایده مدارس باید عرض بکنم که شهید باهنر و شهید رجایی از جمله کسانی بودند که قبل از انقلاب اسلامی به اهمیت تأسیس مدارس اسلامی و توسعه آنها توجه کردند در این خصوص هم خودشان اقدام کردند هم مشاوره میدادند شاید مهمترین اقدامشان در این زمینه تأسیس مدرسه دخترانه رفاه بود. خوب، معتقد بودند که در این دوره یعنی در حدود سال 45 و 46 مدارس پسرانه اسلامی در شهر تهران وجود دارد که میتواند تا حدی پاسخگوی نیاز جامعه متدین باشد اما در آن زمان مدرسه اسلامی دخترانهای پیدا نمیشد که متدینین بتوانند دخترانشان را برای تحصیل و تربیت به آنجا بسپارند خود شهید باهنر مطرح میکردند که در دورۀ مبارزه و در دورهای که بسیاری از دوستان ما و متدینین جامعه درگیر زندان، تبعید و مبارزه بودند یکی از دغدغههای اصلیشان تربیت فرزندانشان بود از جمعه تربیت دختران، ما به این نتیجه رسیدم که برای اینکه این دغدغه را برطرف بکنیم و در عین حال به یکی از نیازهای مهم جامعه پاسخ بدهیم باید یک مدرسه اسلامی دخترانه تأسیس کنیم.
در حدود سال 46 مدرسه دخترانه رفاه با این نیت تأسیس شد بزرگانی همچون شهید رجایی، شهید بهشتی و بعضی از شخصیتهای انقلابی دیگر به این اقدام همت کردند و نامش را هم رفاه گذاشتند برای اینکه رژیم به لحاظ اسم و عنوان نسبت به فعالیتهای سیاسی و فرهنگی این افراد ظنی نبرد و آنها بتوانند تحت این عنوان کارشان را راحتر انجام بدهند البته مدارس دیگری هم مثل مدارس مفید با همت این بزرگواران راهاندازی شد و توسعه پیدا کرد بهرحال این ایده قبل از انقلاب مطرح بود و در خصوصاش کارهای زیادی انجام شد در شرایطی که جریان اصلی تعلیم و تربیت در کشور ما در یک جریان غیر دینی و غیر اسلامی حرکت میکرد اما بعد از انقلاب اسلامی شرایط متفاوت شد با تشکیل جمهوری اسلامی و گسترش تفکر تعلیم و تربیت اسلامی و نهادینه شدن آن در آموزش و پرورش کشور طبیعتاً مدارس اسلامی رسالت خودشان را کمی باید تغییر میدادند طبیعی است که در این شرایط مدارس اسلامی باید متناسب با شرایط روز و نیازهای جدید پیش آمده برای کودکان و نوجوانان برنامههای جدیدی را طراحی میکردند بهرحال شرایط جدید اقتضاهای جدیدی داشت اما حفظ آرمانهای تعلیم و تربیت اسلامی آرمانی است که همواره در مدارس اسلامی بوده است و این پرچم همواره مرتفع بوده و رسالتی است هیچ وقت از آن مدارس اسلامی چشم نمیپوشاندند.
4- به نظر شما، آیا پیوند فکری و راهبردی بین اندیشه شهیدان "باهنر و رجایی" و سنگرداران تعلیم و تربیت یعنی معلمان و مربیان کشور زده شده است، اگر محقق نشده است چه چالشهایی مانع این اقدام مهم بوده است، چه پیشنهاداتی در این خصوص دارید؟
تعلیم و تربیت اسلامی بهرحال به عنوان رسالت اولیه و غایت مدارس اسلامی همواره مدنظر قرار داشته و بعد از انقلاب این رسالت همچنان تعقیب میشود شاید یکی از چالشهایی که مدارس اسلامی پس از انقلاب اسلامی با آن مواجه میشدند این بود که تعدادی از معتقدین مطرح میکردند که در شرایط جدید عنوان مدرسه اسلامی عنوان مناسبی برای این گونه مدارس نیست حتی در خصوص کانون مدارس اسلامی هم این بحث مطرح بوده است در نگاه اول چرا که بیان میکردند که بهرحال تمام مدارس ما در جمهوری اسلامی در مسیر تعلیم و تربیت اسلامی باید قدم بردارند و رسالت اولیه آنها هم همین رسالت است شاید در نگاه اول این دلیل، دلیل درستی باشد اما بدون اینکه ما بخواهیم این موضوع را نفی بکنیم باید عرض بکنم که برای هر کاری در هر جریان اجتماعی ما نیازمند الگوهایی هستیم در تعلیم و تربیت اسلامی هم ما همواره نیازمند الگوهایی هستیم، در واقع ما وقتی میگوییم مدارس اسلامی منظور ما مدارس نمونه اسلامی یا مدارس الگوی اسلامی هستند یعنی مدارسی که میتوانند برای سایر مدارس در زمینه تعلیم و تربیت اسلامی الگو قرار بگیرند آنها با جدیت و همت خاصی این کار را انجام میدهند و از این جهت میتوانند مورد توجه و اقتدای سایر مدارس قرار داشته باشند از این جهت نام مدارس اسلامی همچنان باقی است هر چند که همه مدارس ما باید اسلامی باشند.
پس از پیروزی انقلاب روز افزون است این نمونهها میتواند مورد توجه سایر مدارس قرار بگیرد و از آن الگوبرداری کند بهرحال ما همانگونه که در همه حوزههای اجتماعی نیاز به الگو داریم در حوزۀ تعلیم و تربیت اسلامی همه نیاز به الگو داریم و این مدارس در واقع الگوی تعلیم و تربیت اسلامی قلمداد میشوند و بدین معنا نیست که وقتی ما کانون مدارس اسلامی را تأسیس میکنیم سایر مدارس که عضو این کانون نیستند مدارس اسلامی نباشند بلکه معتقدیم که این مدارس که عضو کانون هستند به دنبال الگوهای برتر در تعلیم و تربیت اسلامی هستند و سعی میکنند خودشان را به الگوهای مطلوب نزدیکتر کنند و سایر مدارس میتوانند از مدارس عضو کانون مدارس اسلامی الگوبرداری کنند.
علاوه براینکه من معتقدم ما امروزه در آموزش و پرورش چالشهای جدی هم در حوزۀ مدارس داریم. برخی مدارس وجود دارند که متأسفانه نمیشود اسم اینها را در جمهوری اسلامی مدارس حائز رسالت تعلیم و تربیت اسلامی نهاد. و آنچه که در برخی از مدارس که تعدادشان هم کم نیست امروزه میگذرد جای تأمل و بازبینی و اصلاح و تجدیدنظر دارد و مدارس اسلامی میتوانند این نمونهها را به کشور و جامعه ارائه کنند و مردم ببینند که تفاوت بین یک مدرسه اسلامی که مدرسه واقعاً اسلامی است با یک مدرسهای که فقط اسمی از اسلام بر روی خودش نهاده تا چه حد زیاد است و آنها حق انتخاب شایسته داشته باشند.
5- همانگونه که مطلعید، با توجه به تدوین سند تحول بنیادین و ابلاغ سیاستهای آن از طرف مقام معظم رهبری، امروز میبایست مهمترین مسئله در حوزهٔ نظام آموزش و پرورش کشور تحقق این مهم باشد. به نظر جنابعالی مدرسه اسلامی به چه میزان میتواند در این زمینه راهگشا باشد؟
با تدوین سند تحول بنیادین و ابلاغ سیاستهای آن از طرف مقام معظم رهبری مدارس اسلامی در دو جهت میتوانند در این زمینه به آموزش و پرورش کمک کنند یکی اینکه میتوانند زمینهای را فراهم بیاورند برای اینکه راهبردهای این سند و سیاستهای آن در مدارس اسلامی محقق بشود. هرچند ما هنوز نیاز داریم که سند اجرایی آن را بنویسیم و ابلاغ بکنیم ولی مدارس اسلامی میتوانند جایگاهی باشند برای تحقق راهبردها و سیاستهای آن سند که بقیه مدارس و مسئولین آموزش و پرورش نتیجه آن را در این مدارس ببینند کار دومی که این مدارس اسلامی میتوانند انجام بدهند این است که میتوانند با همفکری و هماندیشی که با همدیگر دارند به آموزش و پرورش در خصوص نحوه اجرای این سیاستها کمک بکنند و راهکارها، برنامهها و اقداماتی که در این زمینه باید مدنظر قرار بگیرد را به وزارت آموزش و پرورش پیشنهاد بکنند.
6- برای تعالی و توسعه مدارس اسلامی چه پیشنهاداتی دارید؟
یک اینکه باید مدارس اسلامی به لحاظ تئوریک خودشان را معرفی و تعریف بکنند حالا یا به صورت کتاب، به صورت سند یا به هر صورتی که میسر است تئوری یک مدرسه اسلامی را تدوین بکنند و آنرا در اختیار همگان قرار بدهند. نکته دوم اینکه این شبکه مدارس اسلامی باید گسترش پیدا بکند به خصوص در شهرستانها و آنهایی که مایلاند الگوی مدرسه اسلامی را در مدرسه خودشان و در مجتمع آموزشی خودشان محقق بکنند به این جمع بپیوندند و نیازهای خودشان را مطرح بکنند و پاسخ سوالات خودشان را بگیرند پیشنهاد سوم این است که در بین ارکان تعلیم و تربیت معلم نقش اساسی و ویژهای دارد باید کانون مدارس اسلامی به عنوان مرکز برنامهریزی برای تعالی و توسعه مدارس اسلامی یک واحدی را تحت عنوان واحد تربیت معلم پیشبینی بکند و معلمان را براساس آنچه که مورد نظر در مدارس اسلامی است تربیت بکند خیلی از مدارس که الان عضو کانون مدارس اسلامی هستند نیازمند هستند که معلمانشان را آموزش بدهند و نیازهای تخصصی و عمومیشان را برطرف بکنند و یا اینکه معلمانی که جدیداً استخدام میشوند در مدارس اینها را تحت پوشش آموزشهای خاص قرار بدهند که این کانون میتواند زمینههای این مهم را فراهم بیاورد. لازم هم نیست که برای این تربیت معلم تشکیلات جدیدی پیشبینی بشود هر کدام از مدارس اسلامی مزیتهای نسبی دارند مثلاً بعضی از مدارس در حوزۀ آموزش دینی بعضی در حوزۀ ریاضی یا علوم یا اجتماعی، وقتی این مزیتهای نسبی شناخته شود میتواند از استعدادهای بالفعل و بالقوۀ مدارس اسلامی برای راهاندازی این مرکز تربیت معلم بهرهگیری بشود و در یک کار مشترک و فراگیر این امر خطیر به سرانجام برسد.
نکته بعد این است که مدارس اسلامی نیازهای اجـرایی و امـکاناتی دارند این نیازها برخیاش در بین سایر مدارس اسلامی وجود دارد مثل مثلاً اردوگاه، امکانات ورزشی، زمینهای بازی، فضاهای آموزشی که اینها میتواند در اختیار سایر مدارس قرار بگیرد و یا نه نمیتواند از طریق کانون مدارس اسلامی به آموزش و پرورش یا شهرداریها یا سایر وزارتخانهها این نیازها اعلام بشود و از امکانات آن مراکز برای مدارس اسلامی استفاده بشود. بهرحال مدارس اسلامی و یا مدارسی که به دنبال رسیدن به یک الگوی مطلوب اسلامی هستند برای اینکه انگیزههای بیشتری پیدا بکنند در این جهت و برای اینکه عضویتشان در کانون یک عضویت پویا و فعالی باشد باید ببیند که نیازهایشان از این طریق برآورده میشود قدمهای به جلو برمیدارند از این طریق و تا زمانی که این را نبینند انگیزههایشان انگیزههای بالایی نخواهد بود ولی هر چه ما در این جهت حرکت بکنیم طبیعتاً تعداد اعضا بیشتر خواهد شد.
تعداد مراجعات بیشتر خواهد شد و ما میتوانیم در جهت تعالی و توسعه مدارس اسلامی قدم برداریم.
یکی دیگر از زمینههایی که باید هم در کانون مدارس اسلامی و هم در جهت توسعه این گونه مدارس مورد توجه قرار بگیرد موضوع تربیت مدیر است یادم است که شهید باهنر فرمودند که مهمترین نیاز برای مدارس اسلامی و یا مدرسه مطلوب داشتن یک مدیر خوب است و مدارسی که برخوردار از مدیر خوب هستند مهمترین گام را در جهت رسیدن به یک مدرسه خوب و مطلوب و یک مدرسه اسلامی برداشتهاند. ایشان روی تربیت مدیر بسیار تأکید میکردند خوب کانون مـدارس اسلامی میتواند جـایی و مرکزی باشد برای تربیت مدیرانی که این مدیران میتوانند وارد مدارس بشوند و مدارس را در این جهت هدایت و رهبری بکنند.
7- در پایان اگر توصیهای برای دستاندرکاران نظام تعلیم و تربیت دارید بیان بفرمایید.
من در این فرصت میخواستم یک نکته را خدمت دستاندرکاران نظام تعلیم و تربیت عرض بکنم که کانون مدارس اسلامی یک کانون جناحی، خطی و حزبی نیست بلکه یک مجموعه فراجناحی است و اهداف و رسالتهایش، رسالتهای مقدس و خطیری است که به هیچ حزب و دسته و گروهی محدود نمیشود. شایسته است که مسئولین آموزش و پرورش توجه ویژهای به این مجموعه داشته باشند و کمک بکنند که این مدارس نیازهایشان برطرف بشود و به جلو قدم بردارند که به جلو قدم برداشتن این مدارس بهرهاش مستقیماً به خود آموزش و پرورش باز خواهد گشت گاهی دیده میشود که سختگیریهایی از سوی وزارتخانه نسبت به این گونه مدارس صورت میپذیرد که در یک همفکری و گفتگوی صمیمانه میشود و مشورت از نزدیک میشود این سوء تفاهمها برطرف بشود.
و در واقع عضو فعال خانوادۀ بزرگ آموزش و پرورش بتواند پویا و با نشاط به این راه خودش ادامه بدهد و در جهت رسالت عالیهاش قدم بردارد.