
مقالات
بخشی از تجربیات مدرسه ی ما
مصاحبه با بابامرادی مدیر دبستان پیامغدیر
خلاصه :
بچهها به جایاینکه از او که مدیر مجموعه است واهمه داشته باشند، چون پدری مهربان و دلسوز به او مینگرند. آنها ضمن احترام رابطهای صمیمانه با مدیرشان دارند.بچهها به جایاینکه از او که مدیر مجموعه است واهمه داشته باشند، چون پدری مهربان و دلسوز به او مینگرند. آنها ضمن احترام رابطهای صمیمانه با مدیرشان دارند. آقای اکبربابامرادی سالهای زیادی است که دراین موقعیت با بچههای مختلفی سر و کار داشته که خیلی از آنها اکنون فارغ التحصیل شدهاند. صبوری و بردباریش را در برخورد اولیه حس میکنی. همان ویژگی که برای ارتباط با بچهها نقش اساسی دارد.
وی در سال 1339 در تهران چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و راهنمائی را در مدرسه ی قائمیه گذراند و سپس در دبیرستان فلسفی تحصیلات متوسطه را به پایان رساند. مهرماه سال 57 وارد آموزش و پرورش شد. در همان مدرسهای که قبلا" تحصیل کرده بود یعنی مدرسه ی قائمیه، منطقه ی 12 مشغول به کار شد. یک سال بعد به استخدام آموزش و پرورش درآمد. دو سه سالی در مدرسه المهدی با آقای توحیدی همکار بود و سال 62 مدیر مدرسه¬ی اثنی عشری شد. سال 65 به دلایلی موقتا" از مدرسه و تدریس فاصله گرفت و در یکی از نهادهای انقلابی مشغول به کار شد. سال 69 به دانشگاه راه یافت و همزمان با همکاران به فکر تأسیس یک مدرسه¬ی غیرانتفاعی افتاد که دراین مسیر متوجه شد آقای سعیدی نژاد و کرباسچی نیز در صدد چنین کاری هستند. از سال 71 همکاری با مؤسسه ی پیامغدیر را آغاز کرد تا اینکه سال 73 رسما" وارد این مجموعه شد. اکنون مدیریت دبستان پیامغدیر را بر عهده دارد. از او درباره ی روش مدیریت وی و مؤسسه می پرسیم:
در دنیای امروز شیوه ی مدیریت از مهمترین عوامل موفقیت یا ناکامییک مجموعه و سازمان به شمار میرود. مدیریت است که مجموعه را از وضعیت موجود به سوی اهداف تعیین شده سوق میدهد. اداره¬ی امور در دبستان شما چگونه است؟
تأکید آقای سعیدی نژاد و آقای حسینی همواره بر این است که کارها به روال شورایی اداره شود. هر تصمیمیآنها میخواهند بگیرند آن را به یک جمع مشورتی ارجاع میدهند. بارها شاهد بودیم حتی کارهایی که به نظر قطعا" خوب و لازم میآمد اصرار براین بود که در شورا طرح شود. موارد زیادی داشتیم که نظر مسؤولین مؤسسه مثبت بود، اما چون در شورا تصویب نمیشد همه میپذیرفتند که آن را کنار بگذارند.
در مؤسسه پنج شش نهاد مشورتی داریم. مثلا" آقای سعیدی نژاد شنبهها یک جلسه درباره ی مسائل مالی مؤسسه دارند، یکشنبه در مجمع محبت اهلبیت(ع) شرکت میکنند. سه شنبه جلسه ی هیأت مدیره است. پنجشنبه شورای عالی تربیتی است که مدیران مدارس همه هستند و درباره ی مسائل کلی تربیتی مؤسسه تصمیمگیری میشود.
در دبستان چطور امور اداره میشود؟
در دبستان هم شوراهای مختلف داریم. شورای معلمان، شورای پایه، شورای آموزشی، انجمن اولیا و مربیان و کمیتههای زیرمجموعه ی آن را داریم. در مجموع همه ی کارهای مدرسه به صورت شورایی اداره میشود. تصمیمات به صورت عمودی اتخاذ نمیشود.
چندی پیش با مدیرعامل یکی از مدارس مشابه گفت وگویی داشتم. او نظر مرا درباره¬ی مجموعه خودشان که مدیریت فردی دارد پرسید. گفتم گرچه ما همه ی تصمیمات مان را به صورت جمعی میگیریم اما مدیرعامل ما بالای سر ما نایستاده که تمامیکارهای ما را هر لحظه کنترل کند و تذکر بدهد، درحالی که شما با 9 دوربین تمامی بخشهای مدرسه را دائم کنترل میکنید و اعمال و رفتار کارکنان را زیر ذره بین میگذارید. ولی من در طول 15 سالی که در مدرسه ی پیامغدیر کار کرده ام، همیشه احساس کرده ام که آزادی عمل دارم، در عین حال که تصمیم در جمع به صورت شورایی گرفته میشود. درسیستم آنجا کارکنان دائم در استرس بودند که الان مدیرعامل مرا میبیند. در چنین مناسباتی افراد احساس مسؤولیت درونی ندارند، فقط مراقبند که مورد توبیخ قرار نگیرند. اگر اشکالی هم در کار وجود داشته باشد همه به مدیر عامل حواله میدهند و خودشان برای رفع آن چاره اندیشی نمیکنند. به این ترتیب به تدریج دلسوزی و مسؤولیت کارکنان تقلیل مییابد. در حالی که وقتی به صورت مشورتی تصمیمات اساسی و اصول کلی کار مشخص شده و مسائل به بحث و تبادل نظر گذاشته میشود، سپس در مقام اجرا به من مسؤولیت میدهند و مرا در انتخاب نیرو، در جزئیات امور و شیوه ی اداره آزاد میگذارند، هرکس در محدوده¬ی خودش احساس مسؤولیت و مشارکت میکند و خود را جزو مجموعه به حساب میآورد. سازمان مدرسه مانند پازلی میشود که هرکس بخشی از آن را میسازد و در مجموع با یاری همکاران ساختار و امور کامل میشود. دراین سیستم همه افراد در انجام امور مشارکت داده شدهاند و در واقعیت وظایف مدیرعامل میان افراد تقسیم شده است.
از اولیا چه استفادهای در انجام امور مدرسه میکنید؟
دراین جهت میشود گفت ما قدری ضعف داریم که البته یک وجه آن حسن به شمار میرود. در بسیاری از مدارس مشاهده میکنیم خیلی از کارهای مدرسه را به اولیا واگذار میکنند. نیازها و کمبودهای خود را در طول سال به اولیا عرضه میکنند و از آنها میخواهند این نیازها را تأمین کنند. برخی کارهای عمرانی، تأسیساتی و مالی خود را به دوش اولیا میاندازند و بهاین ترتیب از هزینههای خود میکاهند. این کار در عرف جاری به عنوان مشارکت اولیا در امور مدرسه تلقی میشود.
روش مؤسسه پیامغدیر که به نظر من خوب است این بوده که به همان شهریهای که ابتدای سال از اولیا میگیرد اکتفا میکند و دیگر دراین زمینهها کاری با آنها ندارد. البته برخی اولیا به دلیل تخصص یا تجربه یا شغلی که دارند اظهار تمایل میکنند که برخی از امور فنی یا عمرانی مدرسه را انجام دهند اما مؤسسه بنا به دلایلی از اینکار استنکاف ورزیده است. یکی بهاین دلیل که نکند این کار توقعی در افراد برانگیزد. گاهی اولیا با انجام خدماتی برای مدرسه توقع دارند توجه ویژهای به فرزندشان بشود کهاین مسائل رابطه ی سالم میان اولیا و مدرسه را مخدوش میکند. دیگر اینکه ممکن است این برخورد ناخودآگاه برای دانشآموز امتیازی ایجاد کند و حقی از دیگری ضایع شود. حتی اگر شنیده شود همکار یا معلمی در این زمینهها با یکی از اولیا رابطهای برقرارکرده یا خدمات ویژهای دریافت کرده، با آن مقابله میشود و معمولاً هم همکاران ما چنین کاری نمیکنند. مثلاً تدریس خصوصی در مدرسه ی ما اصولاً وجود ندارد، یا سرویس خاصی برای یک خانواده نداریم. حتی من که مدیر مدرسه هستم نمیدانم کدام خانواده چقدر شهریه داده یا چه کسی بیشتر یا کمتر داده است. همه را با یک چشم نگاه میکنیم و هیچ تفاوتی میان آن که کمک مالی بیشتری به مدرسه کرده با آن که توان چنین کاری را نداشته قائل نشدهایم. براین اساس اینکه کارهای خدماتی مدرسه را به دوش اولیا نمیاندازیم به نظر میآید از این جهت امتیازی برای مدرسه است. ناگفته نماند برای انجام برخی کارهای فنی مدرسه مثل نجاری، آهنگری، تعمیرات لوازم برقی و... چنانچه کسی از اولیا در آن زمینه تخصص داشته باشد، با پرداخت حق الزحمه مرسوم بهایشان مراجعه میکنیم. طبیعی است که آشنایی باعث میشود کار بهتر و دقیقتر انجام شود. اما توقع کار رایگان از کسی نداریم. یا برای خرید برخی ملزومات از اولیائی که در آن زمینه شاغلند میخواهیم با دریافت مبلغ کالا و ارائه فاکتور نیازهای مدرسه را تأمین کنند. اما اینکه یکی از اولیا متکفل برخی از هزینههای مدرسه شود یا لوازمی تهیه کند مرسوم نیست.
البته در قالب انجمن اولیا و مربیان از همفکری و همکاری آنها استفاده میکنیم که تعریف مشخص و رسمیدارد. وقتی انتخاب و دراین جهت فعال میشوند مسلماً ما از کمکهای فکری آنها بهره میبریم. ولی از نظر مالی باری به دوش آنان نیست و مؤسسه خود هزینهها را متقبل میشود. به عنوان مثال ما برای روز معلم هزینهای بر خانوادهها تحمیل نمیکنیم و بخشی را مؤسسه تقبل میکند و در قالب جشنی با خواندن شعر و سرود و مقاله از معلمان قدردانی میشود. برخلاف رسم اغلب مدارس، دانشآموزان ما دراین روز کادو زیر بغل به مدرسه نمیآیند. برای تأمین نیازهای مالی همکاران در قالب صندوق قرض الحسنه عمل میکنیم و تعریفی قانونمند و مشخص وجود دارد.
هر سال از میان داوطلبان ثبت نام در مدرسه تعداد محدودی گزینش و پذیرش میکنید. طبعاًاین گزینش ملاکها و ضوابطی دارد، این ملاکها چیست و چگونه تشخیص داده میشود؟
معیارهای پذیرش دانشآموز دو بخش است که مؤسسه آنها را تعیین کرده است. بخشی معیارهای عمومیاست، بخشی هم به مقطع دبستان مربوط میشود و خاص است که آنها هم مشخص شده است. طبعاً خانوادههایی که علاقه¬مندند فرزندشان در فضایی مذهبی تحصیل و رشد کند به ما مراجعه میکنند. آنها همچنین میدانند که ادارهی این مدارس هزینههایی هم دارد که متناسب با کیفیت خدمات مدرسه به عهده ی اولیای دانشآموزان است.
مسأله ی پذیرش و گزینش بیشتر مربوط به پایه ی پیش دبستانی و سال اول دبستان است. چون معمولاً دانشآموزی که سال اول را اینجا میگذراند سالهای بعد هم در همین مدرسه به تحصیل ادامه میدهد. بنابراین ما در زمان پذیرش باید چنین فکر کنیم کهاین دانشآموز ممکن است 12 سال در مؤسسه ی پیامغدیر حضور داشته باشد. این مسأله مسؤولیت ما را سنگین تر و حساس تر میکند و دقت بیشتری را میطلبد.
مذهبی بودن خانواده از اولویتهای مهم ماست. خانواده باید به تربیت دینی فرزندش علاقه مند و حساس باشد، ترجیحاً فرهنگی یا در امور فرهنگی فعال باشد. خانه دار بودن مادر یکی دیگر از ملاکهای ماست. نزدیک بودن خانه به مدرسه هم یک امتیاز به حساب میآید، چون راه دور برای بچهها چه بسا موجب آسیب و آزار آنها شود. حجاب مادر و بخصوص پوشش چادر و ظاهر پدر از نظر رسوم دینی برای ما اهمیت دارد.
علاوه براینها خانواده باید شرایطی داشته باشد که بتواند از نظر مالی با مدرسه خود را تطبیق دهد. چون به هر حال انجام تعهدات و برنامههای پیشبینیشده نیاز به پشتوانه ی مالی دارد و تأمین آن هم بر عهده ی خانوادههاست.
در روز آزمون و مصاحبه پدر و مادر دانشآموز حتماً باید همراه فرزندشان باشند. وضعیت آنها نیز از نظر مسؤولین مدرسه مهم است و مورد دقت قرار میگیرد. با اجازه ی خودشان از آنها عکس میگیریم که نشاندهنده ظاهر و پوشششان است. در مجموع از 300 امتیاز حدود 200 امتیاز مربوط به دانشآموز است و 100 امتیاز به شرایط پدر و مادر بر میگردد که میتواند تأثیر مهمی داشته باشد.
احراز یا تطبیقاین معیارها با اشخاص نیز خود مسأله مهمیاست. آیا یک نفر با سلیقه شخصی چنین کاری را انجام میدهد یا یک گروه هستند که به صورت مشورتی اقدام بهاین کار میکنند؟
یک گروه مسؤول این کار هستند. سه چهار نفر وضعیت دانشآموز را ارزیابی میکنند که هر کدام مسؤول بخش خاصی هستند. یکی مسؤول دست اوست و تحرک و تواناییهای دست دانشآموز را ارزیابی میکند، یک نفر قدرت بینایی و چشمی او را میسنجد، یکی شنوایی و... هرکدام از این بخشها 50 امتیاز دارد که مجموعاً 200 امتیاز میشود. در مورد والدین هم همین طور، چند نفر مسؤول بررسی شغل، دوری و نزدیکی منزل، وجاهت مذهبی و سایر خصوصیات آنها هستند و به پدر و مادر امتیاز میدهند. نهایتاً یک گروه دیگر که من هم جزو آنها هستم مینشینیم و با دیدن عکس خانواده و دانشآموز و بررسی امتیازات داده شده آنها را جمع بندی و نظر نهایی را اعلام میکنیم. بعد جمع امتیازات همه ی دانشآموزان را به کامپیوتر میدهیم و صورت رتبه بندی شده ی نهایی را تهیه میکنیم.
معمولاً در دوره ی پیش دبستانی حدود 250 متقاضی داریم و در دوره ی دبستان حدود 350 نفر داوطلب مراجعه میکنند. تمامیاین 600 نفر مورد ارزیابی و سنجش قرار میگیرند و از میان آنها یک صد نفر گزینش میشوند که 40 نفر برای پیش دبستانی و 60 نفر برای پایه ی اول ثبت نام میکنیم. خدا را هم شاکریم کهاین مقدار ظرفیت داریم و میتوانیم جوابگوی این تعداد خانواده باشیم. هرچند امیدواریم با گسترش امکانات بتوانیم در خدمت سایر داوطلبان هم باشیم.
اگر کسی نسبت به جمع امتیازاتش معترض بوده و تصورش این باشد که حقش ضایع شده مدرسه چگونه با او برخورد میکند؟
چنانچه کسی تلفنی یا حضوری نسبت به امتیازش اعتراض داشته باشد، حتماً پیگیری میشود. خود من مقید هستم که وضعیت ایشان مورد بازبینی قرارگیرد. برگه ی مربوط را بار دیگر مورد بررسی قرارمیدهیم و اگر جایی برای اصلاح داشته باشد که حتماً اعمال میشود و در غیر این صورت با خانواده ی معترض تماس میگیریم و نتیجه ی نهایی به آنها اعلام میشود که معمولاً میپذیرند. به آنها میگوییم شما خودتان و فرزندتان همه خوبید اما چه کنیم که ظرفیت ما محدود است. اگر ما قادر بودیم تعداد بیشتری پذیرش کنیم حتماً فرزند شما هم قبول میشد.
موردی پیش نیامده که طرف قانع نشده و همچنان بر ادعای خود پافشاری کند؟
برای مدرسه ما پیش نیامده است که کار به شکایت به مراجع مربوط بکشد. اما برخی مدارس با این مسأله روبرو شدهاند و برخی خانوادهها شکایت کردهاند که حق ما ضایع شده است. البته این مسیر ره به جایی نمیبرد، چون مدارس اختیارات و محدودیتهایی دارند و چارهای جز گزینش ندارند.
واقعیت این است که مدرسه با هزینههای مختلفی روبروست و نیاز به تأمین مالی دارد، شما در زمان گزینش میان خانوادهها بهاین مسأله چه بهایی میدهید؟ اگر خانوادهای از لحاظ ضوابط و معیارهای مدرسه مقبولیت داشته و امتیاز لازم را کسب کرده باشد ولی از نظر مالی مشکل داشته باشد با او چه برخوردی صورت میگیرد؟
همانطور که توضیح دادم اولویتهای ما در اصل فرهنگی بودن خانواده است و بعد تواناییهای مالی آنها. اقشار فرهنگی مثل روحانیون، همکاران فرهنگی مثل دبیران و معلمان و اساتید دانشگاه، شاغلین در رشتههایی مثل نشر و چاپ و کتاب و... همه برای ما ارزشی فوق العاده دارند. تحصیلات پدر و مادر بسیار مورد توجه ماست. مثلاً اگر پدری به لحاظ تحصیلی بالاتر از دیگری باشد ولی از جهت مالی در سطح پایین تر از او باشد ما به تحصیلات بالاتر امتیاز میدهیم. چون به هرحال مؤسسه نیازهای مالی خود را به نحوی تأمین میکند اما اگر خانوادهای از نظر فرهنگی با مدرسه هماهنگی نداشته باشند، معضلاتی ایجاد میشود که قابل حل نیست.
شایان ذکر است که شهریه¬ی ما هم چندان زیاد نیست که تنها خانوادههای متمول و ثروتمند قادر به پرداخت آن باشند. ضمناینکه برخی از خانوادهها شهریه را بطور قسطی پرداخت میکنند. لذا اگر خانوادهای بتواند ماهی 200 هزار تومان بابت این مسأله بپردازد به خوبی از عهده هزینه مدرسه بر میآید.
مواردی هم داریم که وقتی خانوادهای قادر به پرداخت شهریه نبوده ولی شایستگی لازم را داشته، از طرق دیگری شهریه مربوط تأمین و فرزند آنها ثبت نام شده است. لازم است گفته شود آنهایی که میتوانند شهریه را کامل بپردازند یا توانایی بیشتر از آن را دارند حدود یک سوم اولیای ما هستند، دو سوم دیگر یا در حد شهریه یا پایینتر از میزان اصلی پرداخت میکنند. این نشان میدهد که گرایش مدرسه به سمت خانوادههای متوسط به بالاست و نه طبقات بالا.
آیا تا کنون به مواردی برخورده¬اید که بعد از ثبت نام متوجه شوید در ارزیابی صلاحیتهای مذهبی و اخلاقی داوطلبان یا خانوادهها اشتباه شده باشد؟ دراین گونه موارد چه میکنید؟
گاهی پیش میآید که بعد از ثبت نام دانشآموزان به ما گفته میشود که در مواردی برخی از خانوادهها از معیارهای فرهنگی و مذهبی مدرسه فاصله دارند یا عدول میکنند. دراین موارد ما برخورد عجولانهای نمیکنیم. اغلب مشاهده میشود سیرحرکت مدرسه در رابطه با دانشآموزان چنان قوی و پرباراست که به تدریج این گونه خانوادهها خود را با حرکت مدرسه هماهنگ میکنند و متحول میشوند.
چندسال پیش دانشآموزی را ثبت نام کرده بودیم و بعد مشاهده کردیم او با علائق مذهبی مدرسه خیلی فاصله دارد. سال اول و دوم این فاصله را حفظ کرد. سال سوم که همه ی بچهها به نمازخانه میرفتند او میگفت من نمیخواهم به نمازخانه بروم. دراین سال یکی از معلمان در کلاس نغمه ی ولایت توانست تا حدی او را جذب کند. کلاس چهارم این دانشآموز نه تنها در نماز حضور مییافت و در کلاس نغمه ی ولایت هم شرکت میکرد بلکه از مداحان مدرسه شد. کلاس پنجم او میاندار مجالس مذهبی مدرسه شد. الان سال دوم راهنمایی است. یک روز نزد من آمد. ضمن صحبت موضع سالهای اول مدرسه را به یادش آوردم. گفت ولی خدا را شکر میکنم که به مدرسه¬ی پیامغدیرآمدم، شما هم من و هم خانواده ام را متحول کردید. همین دانشآموز در یکی از بهترین مدارس راهنمایی مشغول تحصیل است و درآنجا فعالیتهای گسترده مذهبی و فرهنگی دارد. سایت آنجا را برعهده گرفته و در هر مناسبت مذهبی مطلبی در سایت میگذارد و میکوشد دانشآموزان را با آموزههای مذهبی آشناکند.
این نمونه نشان میدهد مدرسه توان این را دارد که دانشآموزان را متحول کند و چنانچه افرادی با معیارهای مؤسسه هماهنگ نباشند در ادامه ی راه تحت تأثیر آموزشها قرار می گیرند و به تدریج خود را تطبیق میدهند. لذا در صورتی که با موردی مواجه شویم که خانوادهای از ملاکهای مدرسه عدول میکند، برخورد دفعی نمیکنیم. از همین رو در طول فعالیت خود میتوان گفت اخراجیهای مدرسه بیشتر از خانوادههای مذهبی بوده اند نه از این نوع خانوادهها. به عنوان مثال نوه ی یکی از روحانیان را اخراج کردیم. چون نسبت به ضوابط و معیارهای مدرسه بسیار متمرد و سرکش بود و خانواده هم توجهی بهاین مسأله نداشت. درحالی که پدرش استاد دانشگاه بود و مادرش تحصیلکرده حوزوی و خانواده ی بسیار مذهبی داشت.
درحالی که با خانوادههایی که خیلی مذهبی نبودند کمتر مشکل داشتیم. واقعیت این است که خانوادههای ایرانی نوعاً به مذهب و اخلاق گرایش دارند. ممکن است در برخی از زمینهها پایبندی به ضوابط مذهبی نداشته باشند اما دوست دارند فرزندانشان مذهبی بار بیایند تا سالم بمانند و پیشرفت کنند. لذا دیده شده خودشان را هم با ضوابط مدرسه تطبیق میدهند تا فرزندشان تربیت دینی پیدا کنند.
درپرسشنامهها نامی از معرف برده شده است، نقش وی چیست؟
در ثبت نام معرف هم لازم است. معمولاً هم داوطلبان ما با معرف به مدرسه میآیند. کم است خانوادهای که بدون معرف به مدرسه مراجعه کند. گاهی هم کسانی بدون معرف میآیند و در پرسشنامه مینویسند ما کسی غیر از خدا نداریم که جالب است و نشان میدهد علاقه مندند ولی واقعاً کسی را نمیشناسند. معرف از چند جهت اهمیت دارد. یکی اینکه او برای خانوادهها فضای مدرسه و اهداف و برنامههای آن را معرفی میکند و خانواده با معرف با شناخت و آگاهی سراغ ما میآید. دوم اینکه این معرفها وسیلهای هستند که ما هم بتوانیم خانواده را بهتر و سادهتر بشناسیم. بعضی خانوادهها هم با مشاهده رفتار و اعمال دانشآموزان ما در همسایگی یا محله یا خویشاوندان مشتاق میشوند که فرزندشان به این مدرسه بیاید.
معرف در ذهن جامعه ی ما گاهی به معنی پارتی تلقی میشود، در حالی که به نظر میآید در مؤسسه ی شما چنین موضوعی مطرح نیست. آیا معرف در کسب امتیازات نقشی دارد؟
اصلاً، داشتن یا نداشتن معرف هیچ نقشی در امتیاز ندارد. ما کسانی را داشتهایم که معرفشان آقای سعیدینژاد مدیرعامل مؤسسه بوده اما پذیرش نشدهاند. کسانی هم بوده اند که معرف نداشته اند اما امتیاز آورده و ثبت نام شدهاند. معرف تنها وسیلهای برای تسهیل آشنایی و شناخت ما و اولیا است.
"مجمع محبت اهل بیت" که درآن مجتمع فعالیت می¬کند چه زمانی و چگونه تأسیس شد؟
"مجمع محبت اهل بیت" یکی از ایدههایی بود که در شورای عالی تربیتی مطرح شد. در شورا تصویب شده بود که مربیان تربیتی سه مقطع به همراه یکی از مدیران یا نماینده ی مدیران و مدیر عامل، شورا یا ستادی تشکیل دهند و امر تربیت مجموعه را برنامه ریزی و سازماندهی کنند. در نهایت نام این ستاد مجمع محبت اهل بیت علیهم السلام شد. در مدارس دیگر این نهاد را "ستاد تربیتی" مینامند. فعالیت این مجمع از سال 74 شروع شد که صورت جلسههایش را داریم. مرحوم آقای کرباسچی هم در این مجمع بودند، حاج آقای حسینی، آقای سعیدی نژاد و آقای سعیدیان هم تشریف داشتند، منهم از ابتدا افتخار حضور در این مجمع را داشتم. مدتی هم آقای پوست شور مسؤولیت بخش اجرایی مجمع را بر عهده داشتند.
عمده ی کار مجمع برنامه ریزی فعالیتهای تربیتی مؤسسه بود. شورای عالی تربیتی فعالیتهای آموزشی و عمومی مؤسسه و مجمع فعالیتهای تربیتی و پرورشی را برنامه ریزی و نظارت میکند. اوایل برای هر مناسبتی ما برنامه ریزی میکردیم و مقاطع اجرا میکردند. بعد بهاین نتیجه رسیدیم که این کار اختیار عمل را از مقاطع میگیرد.
در نهایت به اینجا رسیدیم که مجمع روی سه فعالیت عمده برنامه ریزی کند، جشن غدیر، شهادت امام صادق علیه السلام و جشنواره ی قرآنی. درباره ی عزاداری دهه ی اول ماه محرم، ایام فاطمیه، ماه مبارک رمضان و جشن نیکوکاری نیز توصیههایی میشود یا تدارکاتی اگر لازم دارند اقدام میشود ولی مجمع رأساً وارد برنامهها نمیشود. این از محاسن مجمع است که میتواند متمرکز روی بعضی مسائل عمل کند. برای کارهایی که نیاز به برنامه ریزیهای قویتری دارد و دامنهاش سه مقطع را فرامیگیرد مثل جشن غدیر، تیمی منسجم برای کل مجموعه عمل میکند.
جلسات مجمع اهل بیت در طول پانزده سال گذشته یکشنبهها بطور منظم تشکیل شده است. جلسه ابتدا با تلاوت قرآن و بیان چند مسأله ی شرعی شروع میشود سپس گزارش مقاطع به اطلاع میرسد و بعد بحث و تصمیمگیری درباره مسائل پیش رو انجام میشود. آقای سعیدی نژاد به عنوان مدیرعامل مؤسسه دراین جلسات همواره حضور دارند و بودن ایشان از این جهت مفید است که وقتی تصمیمی قطعی شد اجرایی میشود.
جشنواره ی قرآن نزدیک ده سال است برگزار میشود، هر سال بهتر از گذشته. این جشنواره سبب ارتقای کیفی آموزشهای قرآنی در مقاطع مختلف شده است. دبیرستان الآن بسیار فعال و قوی عمل میکند، راهنمایی هم سابقه ی خیلی خوبی داشت، اکنون هم خیلی خوب است، ما هم برای بچههای ابتدایی توانستهایم کارهایی انجام دهیم.
یکی از اهداف مجمع "گردآوری و تدوین اصول و روشهای تربیتی فرهنگ محبت اهل بیت" عنوان شده است، با توجه بهاین مسأله آیا دراین زمینه مجمع دستاورد مکتوبی تهیه کرده است؟
صورت جلسات مان هست که میتوان از مباحثی که مطرح شده روشها و راهکارها را استخراج کرد. از سوی دیگر ما برای اکثر ائمه علیهم السلام ویژه نامههایی داشتهایم که قابل جمع آوری و ارائه است.
عناوین و سرفصلهایی در مجمع بحث میشد که در صورت گردآوری میتواند مفید باشد. آخرین کاری که انجام شد کتاب والدین بود که سال گذشته در جشنواره ی قرآنی با محوریت نیکی به پدر و مادر مطرح شد و آثار دانشآموزان درباره ی پدر و مادر جمع آوری و به صورت کتاب تدوین شد. یک منشور تربیتی هم داریم که حاج آقا حسینی آن را از رساله ی حقوق امام سجاد(ع) استخراج کردهاند. در آنجا وظایف معلم و مربی و دانشآموز و متربی تبیین شده که آن مطالب را در قالب بنرهایی چاپ کردیم و در اختیار بچهها و خانوادهها گذاشتیم.
تا حالا ما روی مستندسازی فکر نکرده بودیم. این کار ثبت تجربیات که شما انجام میدهید اولین بار است که فعالیتهای مؤسسه مدون شده و در قالب یک کتاب دیده میشود. کسی هم تقصیر ندارد، این قدرگرفتاریها زیاد است که فرصت نشده است. لازم است کسی مسؤول این کارشده و از هر مقطعی مطالب را بگیرد و مستندسازی کند. ما از تمام پلیکپیها و اسنادمان آرشیو داریم ولی به دید مستندسازی نیست، فقط بایگانی شده است. باید آنها را دسته بندی کنند و به صورتی قابل دسترس درآورند. مثلاً سوابق دانشآموزان، خاطرات و عکس و کارهای آنها ثبت شود. ده بیست سال دیگر گنجینه ی با ارزشی میشود.
بطور مثال در دبستان فعالیتهای مختلف را فیلمبرداری و ضبط میکردیم و بایگانی میشد. سه سال پیش مقداری قاب خریدیم و به هرکدام یک کد دادیم و در دفتر هم ثبت کردیم، الآن هر کس مناسبتی را بخواهد سریع آن را پیدا کرده در اختیارش قرار میدهیم. ولیاین کارها بستگی به حوصله ی مدیردارد هنوز سیستم نشده است.
اصولاً در فرهنگ ما ثبت تجربه و یادگیری از آن رایج نیست، بسیاری تجربههای گذشته را تکرارمیکنیم و پیش نمیرویم.
این عیب کلی در آموزش و پرورش ماست. یکی از کارهای خیلی خوب در دفاع مقدس همین ثبت خاطرات و تجربیات بود. دورهای که من در سپاه بودم عدهای کارشان فقط پیاده کردن نوارهایی بود که از بیسیمها و جلسهها مانده بود. گفته نشد اینها سری است بلکه توجه داشتند که تاریخ مملکت است و باید مدون شود. استدلال¬شان هماین بود که روزی به ما خواهند گفت شما چرا جنگیدید و چگونه جنگیدید؟ آیا کوتاهی نکردید؟ ما باید سند داشته باشیم.
حالا در مدارس مدیری بعد از سی سال تجربه بازنشسته میشود، مدیر بعدی از صفر شروع میکند. سال 62 مدرسه اثنی عشری آقای راسخ با آقای میرشریفی با هم بودند. آقای راسخ بازنشسته شد، من در سن 23 – 22 سالگی جای یک مدیر روحانی 60-50 ساله نشستم. ایشان آن زمان طاغوت سی سال برای آموزش و پرورش خدمت کردهبود. از ایشان خواستم از سوابق کار و تجربیات گذشته مستنداتی به من بدهند. گفتند هیچ چیزی نداریم. فقط دفتر تحویل و تحول را آوردند امضا کنیم. آخرش هم نوشت موجودی مدرسه دو ریال. یعنی مدرسه نه پول داشت نه تجربه که من از آن استفاده کنم. از این رو در کار خودم سعی داشتم مدارک و اسناد را جمع آوری کنم و تاحدی آرشیو داشته باشم. بحث مستندسازی تجربیات را هم من اصرار داشتم انجام شود.
در جلسهای برای مدیران منطقه ی دوازده هم گفتم شما بزودی همه بازنشست میشوید، حیف است مدیر بعدی بیاید بگوید کاری نکردهاند. برایاینکه چنین اتفاقی نیفتد، یک دوربین عکاسی ساده بخرید حداقل چهارتا عکس از همکارانتان بگیرید و مستندات کارتان را جمع آوری کنید، تاریخ هم بگذارید، اوایل ممکن است سخت باشد، ولی بعد از چهار یا پنج سال خودتان متوجه میشوید چقدر کار کردهاید. اردوها، فعالیتها، آزمونها و مسابقاتی که انجام دادهاید، خاطرات خوبی که دارید مدون کنید تا مدیران بعدی و هر کسی مراجعه کند بخشی از کارشما را ببیند.
برگردیم به کارهای مجمع، دراین مدت مجمع چه کاری برای ترویج فرهنگ دینی درمیان دانشآموزان انجام داده است؟
یکی از ابتکارهای خوب که در مجمع تصویب شد گفتگوهای قرآنی است. تابلوهایی بر دیوارهای مدرسه مشاهده میشود که بیانگر آن است. هر دو هفته یکی ازآیات تربیتی و اخلاقی با ترجمه به صورتی زیبا طراحی و در محیط مدرسه نصب میشود. بر دیوار هرکلاسی هم هست.
بچهها صبح که دبیر یا آموزگار مربوطهشان وارد کلاس میشود، میایستند این آیه را با ترجمه اش با هم میخوانند. بهاین ترتیب در طول دو هفته آن را حفظ میشوند. مربیان هم سر صف یا کلاس یا صبحگاه درباره ی آن بحث میکنند و برای بچهها جا میافتد. بعد از دو هفته هم که آیه ی جدیدی میآید، آیه ی قبلی باز در راهروها و راه پلهها هست. این کار روی فرهنگ دانشآموزان تأثیر خوبی داشت.
مادری میگفت وقتی درباره ی موضوعی در خانه بحث و مناقشه میشود، پسرم آیهای مربوط به آن بحث میخواند مثل "ان احسنتم احسنتم لانفسکم" اگر نیکی کنید به خودتان نیکی کردهاید. یا وقتی درباره¬ی کسی حرف میزنند میگوید "ولا یغتب بعضکم بعضا". یعنی آن هدف ابتدایی که بچهها گفت وگو و محاوره ی قرآنی پیداکنند تا حدی عملی شده است و یک دانشآموز برای استدلال به قرآن استناد میکند و این روی فرهنگ و رفتارش هم تأثیرگذار است. مثلا" وقتیآیه ی "کلوا و اشربوا و لاتسرفوا" در ذهنش نقش بست، در هر موردی که اسراف ببیند یادش میآید و مانع میشود. حدود چهل، پنجاه آیه ی کوتاه که پندهای عملی است مثل آنچه در سوره ی حجرات است جمع آوری شده و کارا میشود.
امسال (90-89) چهارمین سالی است کهاین برنامه اجرا میشود. از شماره ی یک تا 45 آیات به ترتیب هر پانزده روز طرح میشوند. هرسالی 15آیه کار میشود و سه سال طول میکشد تا همه ی آیات طرح شود. الآن بعد از سه سال سری اول را دوباره استفاده کردیم. یعنی اگر با پیش دبستانی حساب کنیم یک دانشآموز دبستان طی شش سال، دو دوره ی این آیات را در ذهنش مرور میکند. چون این گفت وگوهای قرآنی برای هر سه مقطع انجام میشود، اگر به دوره ی راهنمایی هم برود طی سه سال یک بار دیگر این آیات را ملاحظه میکند.
چرا این آیات را در مقاطع دیگر تغییر نمیدهید تا دانشآموز آیات بیشتری فراگیرد؟
هدف تعمیق درآیات است. ضمناینکه دلایل دیگری هم دارد. در دوره ی ابتدایی عملاًسه سال آخر یعنی پایه ی سوم تا پنجم است که دانشآموز میتواند از این آیات استفاده کند. راهنمایی و دبیرستان هم که سه سال است. اما ممکن است بعضی از عزیزان از جای دیگر مقطعی وارد مجموعه شوند، یا سه سالاینجا باشد بعد به مدرسه دیگری برود. از طرف دیگر در دوره ی دبستان که این آیات را حفظ میکند برداشتی دارد و وقتی وارد راهنمایی میشود یک دوره¬ی دیگر در عرض سه سال روی این آیات فکر میکند و درک بالاتری از آنها پیدا میکند. دبیرستان هم به همین ترتیب با عمق بیشتری به آنها فکر میکند.
این کار اگرچه به ظاهر ساده به نظر میآید اما اجرای آن سخت و پرهزینه است. ولی چون اینجا سیستم پیدا کرده و تیمی مسؤول این کار شدهاند و سه سال روی آن کار کردهاند، اکنون به روال عادی تبدیل شده است. اوایل روی مقوا با ماژیک مینوشتند بعد اوزالید میکردند، خیلی شکیل نبود ولی الآن بنرهای رنگی است، استند دارد روی دیوار با قلاب و فنر آویزان میشوند و خیلی شکیل شده است. حالا شاید روزی هم بهاین نتیجه برسیم که برای راهنمایی و دبیرستان آیات بیشتر و مفاهیم بلندتری انتخاب کنیم.
مجموعه ی این آیات را جایی منتشر نکردهاید؟
چرا، به صورت سی دی موجوداست. چون بعضی مدارس مراجعه میکردند و از ما میخواستند. لذا تمام آنها را با طرح گرافیکیاش در یک سی دی ذخیره کردهایم که قابل ارائه باشد.
دیگرکارهای مجمع محبت اهل بیت(ع) چه بوده است؟
کار دیگری که برای آشنایی دانشآموزان با مبانی دین انجام گرفته است تکلیفی برای ایام تعطیلات نوروزی بود. هر سال شب عید جزوهای مثل پیک شادی به اسم جشنواره ی قرآنی میدادیم که دانشآموزان در تعطیلات روی آن کارکنند. به این ترتیب به صورت تصویری و معما مفاهیم احادیث وآیات را یاد میگیرند. ابتکار خوبی هم آقای اردیبهشت انجام دادند که ترجمه¬ی آیات را به صورت شعر درآوردند و دانشآموز باید حدس بزند هر شعر مربوط به کدام آیه است. مثلاً شعر:" اگر یک ذره کرده است شر/ جزایش را ببیند بشر" مربوط بهآیه (ومن یعمل مثقال ذره شراً یره) است. سه سال این کار انجام شده است. جشنواره¬ی قرآن هم قبلاً عمومی بود ولی الآن هر مقطعی برای خودش جداگانه برگزار میکند. حسنش این است که فقط اولیا و بچهها و فضای همان مقطع هستند و صمیمیت بیشتر است اما عیبی هم دارد که کارهای مقاطع دیگر را نمیبینند.
با نگاهی اجمالی به برنامههای مجمع چنین به نظرمیآید که بیشتر تأکید روی مراسم، مناسبتها یا مثلاً مناسک و آداب است که لازم هم هست و بخشی از دین هم همین مسائل است، ولی جنبه¬ی ایمانی و اعتقادی فراتر و عمیقتر از این است. خیلیها در مراسم دینی شرکت میکنند ولی از جنبه ایمانی و اعتقادی ضعف دارند. شما در این زمینه چه تجربهای دارید؟ چگونه میشود آدمی را معتقد و مؤمن کرد و مراسم جنبه¬ی عادت پیدانکند؟
منظور از شور به شعور درآوردن یا از شعار به شعور در آوردن ارزشهای دینی است که حرف درستی است.
این روند را ما در سه مقطع مجموعه در نظر میگیریم. مثلاً مقطع ابتدایی کارش این است که شور ایمانی را در بچهها ایجاد کند. در راهنمایی شور را با شعور کم کم آمیخته کنند.
در دبیرستان دانشآموزان از جنبه ی شعور به اعتقادات برسند و ذاتی¬شان شود و در درون بچهها رسوخ کند. نهایت هدف مؤسسه این است. یعنی ما حتی در گزینش اولیا هم به مذهبی بودن آنها خیلی توجه میکنیم. چرا که وقتی شور میخواهد به شعور تبدیل شود مدرسه به تنهایی نمیتواند این کار را بکند، خانواده هم باید همکاری و همراهی و هماهنگی داشته باشد.
خیلی از مدارس میگویند ما دلمان میخواهد این کارهایی که شما میکنید انجام دهیم ولی از جانب خانوادهها با مقاومت روبرو میشویم.
با توجه بهاینکه برخورد با دانشآموزان ابتدایی ظرافت و دقت زیادی نیازدارد تا از همان سنین ایمان و اخلاق در آنها ریشهدارشود، شما چه برنامههایی برای آشنایی دانشآموزان دبستان با مسائل دینی دارید؟
برای دانشآموزان دبستان برنامههای متنوع و مختلفی داریم. یک کلاس قرآن دارند که کتاب درسی شان تدریس میشود، در طول سال هر هفته یک زنگ هم به اسم جشنواره¬ی قرآنی دارند که تمام فعالیتهای مربوط به جشنواره مثل صوت و لحن، حفظ آیات، سایر مسابقاتی که باید برگزار شود همه برنامهریزیهایش دراین زنگ انجام میشود. زنگی هم با عنوان مفاهیم قرآن دارند که کتاب آموزشی اضافهای را آموزش میبینند. ضمناینکه از برنامه ی صبحگاه و بعضی وقتها از فرصت بین دو نماز هم برای اجرایی کردن بعضی از این مراحل استفاده میشود. این برنامهها از ثمرات جلسات مجمع اهل بیت بود. برای مناسبتهای غدیر یا شهادت امامصادقعلیه السلام نیز برنامههای ویژهای داریم که چشمگیراست. فارغالتحصیلهای ما بیشتر دراین مراسم شرکت میکنند. به دلیل خاطرات خوبی که از این دو جشن دارند. خانوادههای همکاران و اولیای دانشآموزان نیز حضور پیدا میکنند. سرودها و سخنرانیهایی که اجرا میشود توانسته است نظر شرکت کنندگان را به خود معطوف کند. مراسم دهه ی محرم هم واقعاً چشمگیر است. با حضور توأم خانوادهها و مربیان در کنار دانشآموزان مراسم بسیار باشکوهی انجام میشود که قابل تحسین است.
در دبستان زنگی به اسم نغمه ی ولایت داریم، در مدارس دیگر به اسم کلاس سرود و نغمه¬خوانی رایج است، دراین زنگ بچه ها به نمازخانه میروند و برنامههایشان را آنجا انجام میدهند. صحنه را برایشان آماده میکنیم، میکروفون و سن در اختیارشان است. دانشآموز پشت میکروفون میخواند و دوستانش هم پائین سن مینشینند و با او همراهی و هم نوایی میکنند. جایی که لازم است سینه میزنند. جایی که لازم است دست میزنند. چون با بلندگو و سیستم و اکو و حالت رسمی می خوانند، کم کم بر اضطراب خود غلبه میکنند. گاهی هم صدای بچهها را ضبط میکنیم تا نوارش را به خانه ببرد و گوش کند، در آنجا نقاط قوت و ضعفش را میبیند. با نگهداری آن بعدها میتواند این تجربه را تجدید خاطره کند.
ظاهر این کلاس نغمه¬خوانی این است که در بچهها شور ایجاد میشود، ولی این برنامه در عمل اثرات دیگری برجا میگذارد. اولاینکه محبت و علاقه¬شان به اهل بیت(ع) تعمیق میشود. چرا که اشعار محبت اهل بیت ورد زبانش میشود و یک شخصیت مذهبی دینی از خودش بروز میدهد. دوم اینکه اعتماد به نفس آنها را بالا میبریم که درحضور جمع بزرگتری میخوانند. سوم اینکه توان صحیح خوانی دانشآموز را بالا میبریم. معلمین میگویند بچههای این مدرسه به دلیل همین کلاس نغمه خوانی روان خوانی شان خیلی خوب است. حسنی که مدرسه¬ی ما دارد این است که خانوادهها خیلی همراه هستند. خانواده انگیزه دارد. خودش تشنه است و دوست دارد فرزندش دراین مسیر وارد شود. این بار مسؤولیت ما را سنگین تر میکند. خوشحالیم که هر طرح و برنامهای اجرا کنیم خانواده حامی است.
دهه¬ی محرم اوج این کار است و یک تمرین اجرایی و تشکیلاتی برای بچههاست. اولیا را هم دعوت میکنیم. ده روز برنامه داریم و هر کلاسی یک روز بانی مراسم است. یعنی صبحانه را خود دانشآموزان با والدین شان تهیه میکنند، بساط صبحانه را میگذارند، خودشان پذیرایی میکنند، مجلس گردانی، میانداری، خوانندگی، سینه زنی را هم خودشان انجام میدهند. با شور و اشتیاق این کارها را انجام میدهند. دانشآموزان در صفهای خود از کنار سالن به سمت وسط به ترتیب سال مینشینند. اولیها دو بال دو طرف هستند، دومیها یک مرحله جلوتر میآیند، وسط کار و سینه¬زنها که دالان اصلی را تشکیل میدهند پنجمیها هستند. سال اولی دنبال این است که یک روز هم او پنجمی شده و وسط قرار بگیرد. چون بچهها همه به دست آنها نگاه میکنند. خیلی کارهایی که هیأتهای مذهبی دارند بچههای ما حرفهای انجام میدهند. پدر و مادرها هم با شرکت دراین برنامهها ضمن عزاداری، از فعالیت فرزندان¬شان لذت میبرند. با دستگاههای مختلف فیلم برداری و عکس برداری میکنند، نشان میدهند این فضاها را دوست دارند. بچهها دراین مراسم چنان رفتاری دارند که موجب شگفتی میشود. گاهی میبینید اشک میریزند که نشان میدهد محبت اهل بیت در دل آنها جا گرفته است. کما اینکه خودشان با حمایت پدر و مادرهایشان یک هیأت خودجوش راه انداختند. منزلهایشان را در اختیار گذاشتند. یکی از پدرها که روحانی است منبر اول را بر عهده گرفته است. از مربی مدرسه ما دعوت کردهاند در مجلسشان بخواند. این جلسات نشان میدهد، این باورها درونی شده است.
گاهی به ما میگویند شما چه میکنید که بچههایتان خودشان با اشتیاق نماز میخوانند. جا نماز وسجاده و عبا و عطر میآورند. دلیلش یکی این است که خانواده شان اهل نمازند. دوم، فضای مدرسه فضای نماز است. یعنی مدیر، مربی و کارکنان همه اهل نمازند. سوم آنکه دانشآموز بیشترین لذت را در آن فضا میبرد. بگو بخندش آنجاست، دوستانش آنجا هستند، محیط معطر است، فرش زیرپایش تمیز است، فضا بزرگ است، سقف بلندی دارد، فضای خشک و تنگی نیست. در حالی که برخی مدارس بهترین جا و امکانات را به سالن غذاخوری، یا اتاق کامپیوتر یا لابراتوار میدهند و نمازخانه¬شان یک اتاق کوچک و بدبو و تاریک است. ولی اینجا بزرگ ترین جای ما نمازخانه¬مان است. سقف نمازخانه ما به اندازه دو طبقه است، مؤسسه میتوانست طبقه بالا را دو تا کلاس در بیاورد که از جهت اقتصادی هم به صرفه¬تر بود. ولی مخصوصا¬ً سقف نمازخانه را بلند گرفته اند و هیچ ستونی هم در نمازخانه نیست، ابتکارات مهندسی در ساخت آن به کار رفته است. نورگیری و تهویه ی خیلی خوبی دارد. از جهت گرمایشی و سرمایشی تمهیدات لازم انجام شده است. محراب عین مسجد واقعی کاشی کاری و تزیینات دارد و زیبا طراحی شده است. سیستم صوتی و نورافکن و خوشبوکننده و هر چه که لازم بوده کم نگذاشته اند. بچهها از بودن دراین محیط لذت میبرند و با اشتیاق هم میآیند. عنوان خادم الصلاتی دارند با یک لیست که مشخص میکند هر روز چه کسی وظیفه ی مکبری را بر عهده دارد، وظیفه ی خوش آمد گویی دم در، مسؤولیت کفشها با کیست. کفشهایشان را هم با کیسه در جاکفشی میگذارند که بوی آنها در فضا نپیچد. تقسیم مسؤولیت شده و هر روز چندین نفر از بچهها وظیفهای بر عهده دارند.
درمورد حق الناس و احترام پدر و مادر خیلی کار میشود. حق الناس ورد زبان بچههاست و نقش تربیتی بالایی دارد. به همین خاطر معمولاً به دوستش تعرض نمیکند، به وسایل کسی دست نمیزنند. هر کس بازدید میآید و جالباسی ما را میبیند که در راهرو کاپشنهای بچهها آویزان است میگوید چطور هیچ اتفاقی نمیافتد؟ این نشان میدهد که در نهادینه شدن شعور دینی تا حدی توانستهایم پیش برویم. تغییر رفتار بچهها را بسیاری اوقات خانواده یا فامیل آنها به ما اطلاع میدهند. گاهی خانوادهها میگویند پسرما از وقتی به دبستان شما آمده در برخی موارد به کارهای ما همایراد میگیرد و میگوید بایداین مسائل را رعایت کنید.
نکته ی دیگری که در زمینه ی آموزشهای دینی مطرح است استفاده از شیوههای نوین تبلیغی و آموزشی مثل فیلم، نمایش، عکس و نقاشی است که در سنین کودکی بیشتر تأثیرگذار است، دراین زمینه هم کارهایی داشتهاید؟
ما سعی کردهایم همه ی هنرهایی را که بچه میتواند فرا بگیرد و از آن در جهت مسائل دینی استفاده کند در اختیارشان بگذاریم. مثلاً هنر نقاشی، خوشنویسی که از هنرهای سنتی است ما هم ادامه دادهایم. بچهها در نقاشی خیلی تبحر پیدا میکنند و خطهایشان هم بسیار زیبا میشود. همه¬ی پایهها از اول تا پنجم زنگ خاص و مربی مخصوص این رشتهها را دارند. حتی کلاس اولیها به محضاینکه حروف الفبا را یاد میگیرند، در زنگ "زیبا بنویسیم" شکل تحریری همان حروف را آموزش میبینند. تجلی اش در کتابت قرآن در جشنواره ی قرآنی است. هر کدام بخشی از قرآن یا یک صفحه از قرآن را کتابت میکنند. کامپیوتر را بچهها یاد میگیرند، طراحی وبلاگ را یاد میگیرند، وبلاگی هم برای مدرسه طراحی کردهایم و بعضی از وبلاگهای دانشآموزان مان را لینک کردهایم. بعضی وقتها بچهها از خود ما خیلی جلوتر هستند. یکی از دانشآموزان پنجم وبلاگش را برای آقا امام زمان وقف کرده و تمام شعرها و مطالبی که دارد مربوط بهایشان است. در رابطه با کامپیوتر کلاس سوم ورد و چهارم پاورپوینت و پنجم مووی میکر را یاد میگیرند. درایام محرم پروجکشن میگذاریم، بچهها همان متنی که قرار است نوحه خوانده شود در قالب گرافیک و پاورپوینت در فلش میریزند میآورند و نشان داده میشود.
گاهی ممکن استاین شائبه پیش آید که پرداختن به امور دینی نافی پاسخگویی به نیازهای طبیعی، رفاهی، تفریحی است. شما در دبستان چه نگاهی بهاین نیازها داشتهاید؟
در مجموعه ی پیامغدیر پرداختن به امور مذهبی باعث نشده که به مسائل دیگر از جمله سلامتی و تحرک و نشاط بچهها توجهی نشود. از همان دوره¬ی پیش دبستانی بچهها مرتب آموزش شنا میروند و شناگرهای توانمندی میشوند. علی رغماینکه بعضی از مؤسسات و مراکز خیلی موافق فوتبال نیستند، ولی من خیلی با آن موافقم، زیرا اگر فوتبال مهار و کنترل نشود، میتواند زمینه ی انحراف در بچهها ایجاد کند. فوتبال موجی دارد که جوانها را با خود میبرد. بچههای ما هم قرمز و آبی دارند ولی برایشان جا میاندازیم کهاین فقط صرف تماشاست، اگر در آن غرق شویم مفسده انگیز میشود. اما در بازی فوتبال چون فرد فعالیتهای جمعی و گروهی تمرین میشود، تقسیم وظایف، تبعیت از رهبری و فرماندهی و نظم را فرا میگیرد، آن را منع نکردهایم. سالی چند میلیون تومان هزینه میکنیم و بچهها را برای فوتبال به ورزشگاهی که هم مسقف است هم چمن مصنوعی دارد میبریم. در پینگ پنگ بچههای ما امسال مسابقه دادند و در کل منطقه اول شدند. دانشآموزان ما در مسابقات ورزشی، فرهنگی، قرآن و علمیمثل تیزهوشان رتبههای خوبی دارند. برخی گمان میکنند چون مدرسه ی ما مذهبی است از آموزش غافل شدهایم. درحالی که از شصت و هشت نفر دانشآموز پایه ی پنجم در مرحله ی اول آزمون تیزهوشان 16 تا قبولی داشتیم. درحالی که خیلی از مدارس یک نفر هم قبولی ندارند. قبلاً تیزهوشان از کل منطقه ما دوازده پسر، ده دوازده دختر قبولی داشت، حالا در نهایت به صد نفر رسیده است. با این وصف از صد نفر قبولی شانزده تا از مدرسه ما باشد رقم خیلی خوبی است. این آمار نشان میدهد دانشآموزان ما از لحاظ درسی هم بالا هستند. در المپیادها و مسابقاتی مثل مبتکران، طرح تیمز و . . . مدرسه ی ما همیشه جزو رتبههای برتر بوده است. بنابراین از لحاظ آموزشی هم کم نگذاشتهایم. اکثر دانشآموزان ما مدارس خیلی خوب پذیرفته میشوند.
بعضی مدارس روی لباس هماهنگ تکیه میکنند، آیا برای پوشش دانشآموزان مقرراتی دارید یا آزاد گذاشتهاید؟ چه برخوردی میکنید که بچهها خودشان رعایت میکنند؟
برایاینکه بچهها درمورد لباس قدرت انتخاب و تصمیمگیری پیدا کنند بطور بخشنامهای عمل نمیکنیم. به نظر ما لباس هماهنگ یا روپوش باعث میشود بچهها از آن زده شده و همیشه دنبال این باشند که لباسی را که میخواهند بپوشند. ما روی لباس بچهها مستقیم و غیرمستقیم کار میکنیم. آزاد گذاشتهایم ولی اگر موردی لباس نامناسب پوشید صحبت میکنیم و میگوییم دوست داری بپوش ولی این لباس برازنده ی تو نیست. به عنوان یک دانشآموز لباسی که رویش نوشته ی خارجی دارد یا این شلوار مناسب تو نیست. من سر صف هر سال میگویم این لباسهایی که الآن در جامعه ما مرسوم شده لباس کارگرهای امریکایی بوده، خودشان میگویند لباس گاوچرانهایمان است. هر لباسی مناسب یک قشر و صنفی است. رئیس دانشگاهی در مالزی میگفت من به دانشجوها میگویم این لباس طبقههای پائین امریکاست و در شأن شما به عنوان طبقه¬ی نخبه و دانشجو نیست که چنین لباسهایی بپوشید. آنها تشویق میکردند که دانشجویان کت و شلوار تیپ و مرتب بپوشند. ما هم با بچههای خودمان همین کار رامیکنیم. ما به دانشآموز نمیگوییم موهای شان را از ته بزنند ولی کسی هم نداریم که مویش فشن باشد و ژل بزند و سیخ سیخی درست کند. صحبت میکنیم کهاین کارها در شأن شما نیست، شخصیت دینی و اجتماعی تو بالاتر از این است که خودت را مشغول موها و لباسهایت کنی. بعضی وقتها هم با پدر و مادرها صحبتی میشود. خود همکاران هم مقید هستند که در پوشیدن لباس و ظاهر رعایت شؤون اخلاقی را بکنند. در مدرسه معلمی با پیراهن آستین کوتاه و کسی که محاسن نداشته باشد نداریم. معلمیکه موهایش را ژل بزند و یا شلوار تنگ و ناجور بپوشد نداریم.
برای دانشآموز شخصیت و احترام قائلیم و لذا آنها هم برای خود شأن و مقدار قائل میشوند. ما همه را با عنوان آقا صدا میکنیم. حتی در برگههای امتحانیشان جایی که مشخصات را قید میکنند نمینویسیم نام و نام خانوادگی، مینویسیم آقای: . . . . .
مشابه همین برگهها را برای یک مدرسه ی دخترانه طراحی کرده بودیم و طبق روال بالای برگه چاپ شده بود خانم: . . . . . بعد مشاهده کردیم دانشآموزان اسم خانم معلمشان را در آن قسمت نوشته بودند. یعنی فکر نمیکردند خودشان را با عنوان خانم معرفی کنند. ولی دانشآموز ما میداند که آقا خودش است. حتی بچهها گاهی میآیند از همدیگر شکایت کنند، میگویند آقای فلانی توهین کرده است. سعی کردهایم احترام به شخصیت را نهادینه کنیم. درحالی که قدیم رسم بود معلمها روی بچهها اسم میگذاشتند یا به شکلی توهین آمیز او را صدا میکردند. ولی ما همه را به لفظ آقا خطاب میکنیم. اگر اسم کوچکش را بخواهیم بگوییم یا بنویسیم از پسوند جان یا الفاظ محبت آمیز مثل پسر گلم، پسر خوبم، عزیزم استفاده میکنیم. رعایت همه¬ی این موارد دست به دست هم داده و محیط خوب و با نشاط دینی و تربیتی برای بچهها ایجاد کرده است. بچه هم به شدت این مدرسه را دوست دارد. وقتی زنگ آخر میخورد و سرویسها میخواهند بروند رانندهها به اصرار بچهها را میبرند. بعضی وقتها دانشآموز میگوید یک دقیقه دیگر صبر کن، مناین کار را انجام بدهم یا این بازی را بکنم، بعد سوار شوم. رانندههای ما اسیر بچهها هستند. این طور نیست که دانشآموز منتظر باشد زنگ بخورد و از مدرسه بگریزد.
برگرفته از کتاب: بخشی از تجربیات مدرسه ی ما، نگاهی به دبستان پیام غدیر