مقالات
راهکارهای ارتقاء بینش و فکر اسلامی در دانشآموزان
خلاصه :
دکتر محمدرضا شرفی، دانشیار دانشگاه تهرانمقدمه:
با توجه به رابطۀ معنادار میان فکر و عمل، و این واقعیت که اندیشه، زمینهساز کردار و رفتار آدمی است، میتوان چنین برداشت کرد که برای التزام دانشآموزان به عمل، بر مبنای آموزههای دینی ضرورت دارد که بینش و تفکر اسلامی آنان تقویت گردد. منظور از بینش و تفکر اسلامی، چارچوب فکری ویژهای است که فرد براساس آموزههای اسلام، آنها را مبنای عمل خود قرار داده و تمامی تعاملات خود و دیگران و جهان هستی را براساس آنها تنظیم مینماید؛ لذا بهمنظور ورود به این مبحث، ابتدا باید در حیطههای بینش آدمی، تأملی گذرا داشته باشیم. برای این منظور ابتدا به سه قلمرو زیر، مرتبط با بینش اشاره میشود:
محور اول، ایجاد بینش: در این محور فرض بر این است که متربی به بینش نظامدار و دقیقی از موضوع مورد بحث دست نیافته است و مربی مترصد ایجاد چنین بصیرتی است نظیر آیه زیر:
وَمَا هَذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ (عنکبوت: 64)
«این زندگى دنیا جز سرگرمى و بازیچه نیست و زندگى حقیقى همانا [در] سراى آخرت است اى کاش مىدانستند»
این محور، همچنین بینشی در متربی میآفریند که براساس آن، حیات حقیقی در آخرت، تجلی یافته و حیات دنیوی در مفهوم لهو و لعب تحقق مییابد. و توجه به این امر، جهتگیری متربی برای برقراری ارتباط با دنیا و آخرت را مشخص میسازد.
محور دوم، تغییر بینش: در این رویکرد، مربی با اتکاء به برخی آموزههای قرآنی، باورهای پیشین متربی را در هم ریخته و با دگرگون ساختن آنها، بینش نوینی میآفریند تا متربی براساس آن، تعادل و توازن روحی و روانی خود را حفظ نماید. نظیر آیۀ شریفه:
«لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُور ٍ» (حدید:23)
«تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگین نشوید و به ]سبب[ آنچه به شما داده است شادمانی نکنید و خدا هیچ خودپسند فخرفروشی را دوست ندارد.»
لذا متربی با درک این مطلب که از دست دادن ]مال و خواسته[، خُسران تلقی نمیشوند، و بهدست آوردن ]دارایی و مواهب مادی[ موجب سرور و شادی نمیباشد، ارتباط سالم و رشیدی با این دو مقوله برقرار میکند.
محور سوم، ارتقاء بینش: در این محور، هدف مربی ایجاد نوعی آگاهی ویژه در متربی است تا براساس آن، آمال و آرزوهای نامحدود را مقید و مشخص نموده و هرگونه ارتباط میان خود و بهرههای دنیوی را که به وابستگی و اسارت نفس منجر میشود، نفی کرده و توجه او را به عالم معنا، معطوف نماید. نظیر آیۀ شریفه:
لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِلْمُؤْمِنینَ (حجر: 88)
«و به آنچه ما دستههایی از آنان ]=کافران[ را بدان برخوردار ساختهایم چشم مدوز و بر ایشان اندوه مخور و بال خویش برای مؤمنان فرو گستر»
وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیَاةِ الدُّنیَا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَرِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَأَبْقَى (طه: 131)
«و زنهار به سوى آنچه اصنافى از ایشان را از آن برخوردار کردیم [و فقط] زیور زندگى دنیاست تا ایشان را در آن بیازماییم دیدگان خود مدوز و [بدان که] روزى پروردگار تو بهتر و پایدارتر است»
از تأکید کلام الهی در آیه اخیر میتوان چنین برداشت کرد که جلوههای زندگی دنیوی، همچون غنچه و شکوفهای است که هرگز گل نمیشود و لذا با اینکه قرآن کریم، مال دنیا را خیر، فضل و زینت میداند و بهرهمندی از آن را حلال و مجاز میشمارد، لیکن دلبستگی شدید به آن را مذمت میکند؛ چراکه زندگی دنیا مثل یک غنچه، عمری کوتاه دارد و با یک نسیم از بین میرود. (قرائتی، 7، 1383: 413 و 414)
لذا وجه همت مربی در مواجهه با متربی باید معطوف به هر سه محور مذکور باشد؛ یعنی در مواردی نیاز به ایجاد بینش جدیدی، ضرورت مییابد و در پارهای موقعیتها، تغییر و دگرگونی بینشهای پیشین لازم میشود و بالآخره در برخی وضعیتها، ارتقاء بینش، موضوعیت مییابد.
راهکارهای ارتقاء بینش اسلامی (در دانشآموزان نوجوان)
برخی از شیوههای کاربردی در این زمینه عبارتند از:
1- آشنایی با آثار برخورداری از بینش و تفکر اسلامی با تأکید بر قرآن و روایات:
بهعنوان نمونه در قرآن آمده است: «الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» (آل عمران: 191)
«همانان که خدا را [در همه احوال] ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد مىکنند و در آفرینش آسمانها و زمین مىاندیشند [که] پروردگارا اینها را بیهوده نیافریدهاى»
لذا در برخی تفاسیر از آیۀ مذکور این پیام بهدست آمده است که:
«آنچه سبب رشد و قرب است، ذکر و فکر دائمی است.» (قرائتی، 2: 223)
و بهعبارت دیگر، تفکر، زمینهساز رشد، بالندگی و تقرب به خدا است.
و نیز بهعنوان نمونه در حدیث آمده است: امام علی(ع) فرمودند: «صدیق کل انسان عقله»؛ دوست هر انسانی، عقل و خرد اوست.
2- آشنایی با شخصیتهای برجسته و پرورش یافتۀ مکتوب اسلام:
با تأکید بر سه زمینۀ زیر:
- نوع مشکلات و دشواریهای آنان؛
- نوع مواجهه آنان با معضلات پیشروی؛
- فرجام و نتیجۀ این نوع مواجهه با تنگناهای زندگی.
3- عبرت در احوال امتها و اقوام گذشته:
از شیوههای دستیابی به بینش اسلامی، مطالعۀ حالات و اقوام پیشین است بهگونهای که منجر به کشف قانونمندیهای تاریخی شده و براساس آنها، متربی بتواند در تنظیم معادلات زندگی خود از آنها بهره گیرد.
بهعنوان نمونه در قرآن میفرماید:
«قَدْ کَانَ لَکُمْ ءَایَةٌ فِى فِئَتَیْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَتِلُ فِى سَبِیلِ اللَّهِ وَ أُخْرى کَافِرَةٌ یَرَوْنَهُمْ مِّثْلَیْهِمْ رَأْىَ الْعَیْنِ وَاللَّهُ یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یَشَآءُ إِنَّ فِى ذَ لِکَ لَعِبْرَةً لِّأُولِى الْأَبْصَرِ » (آل عمران: 13)
«قطعا در برخورد میان دو گروه برای شما نشانهای ]و درس عبرتی[ بود گروهى در راه خدا میجنگیدند و دیگر ]گروه [ کافر بودند که آنان ] = مومنان[ را به چشم دو برابر خود مىدیدند و خدا هر که را بخواهد به یارى خود تأیید مىکند یقینا در این ]ماجرا[ براى صاحبان بینش عبرتی است.»
و در بیانات حضرت امیر(ع) نیز به این مطلب اشاره شده است، آنجا که میفرمایند:
«ای بنی، انی و ان لم اکن عمرت عمر من کان قبلی، فقد نظرت فی اعمالهم، و فکرت فی اخبارهم، و سرت فی آثارهم بل کانی بما انتهی الی من امورهم قد عمرت مع اولهم الی آخرهم» (نهج البلاغه، نامه 31: 25-24)
«پسرم! درست است که من به اندازه پیشینیان عمر نکردهام؛ اما در کردار آنها نظر افکندم، و در اخبارشان اندیشیدم، و در آثارشان سیر کردم تا آنجا که گویا یکی از آنان شدهام، بلکه با مطالعۀ تاریخ آنان، گویا از اول تا پایان عمرشان با آنها بودهام.»
4- رشد و بالندگی آدمی، محصول سپاس از خدای تعالی:
از مسائلی که غالبا توجه نسل جوان را به خود معطوف مینماید، یافتن رموز موفقیت و سعادت آدمی است. قرآن کریم در یکی از آیات خود، به رمز رشد و بالندگی اشاره میفرماید:
«وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ» (ابراهیم: 7)
و آنگاه که پروردگارتان اعلام کرد که اگر واقعاً سپاسگزارى کنید، [نعمت] شما را افزون خواهم کرد، و اگر ناسپاسى نمایید، قطعاً عذاب من سخت خواهد بود.
امام صادق(ع) فرمودند: « شکر آن است که انسان، نعمت را از خدا بداند، ]نه از زیرکی و علم و عقل و تلاش خود و یا دیگران[ و به آنچه خدا به او داده، راضی باشد و نعمتهای الهی را وسیله گناه قرار ندهد.»
شکر واقعی آن است که انسان، نعمت خدا را در مسیر خدا قرار دهد. (قرائتی، 6: 263)
و در پیامهای تفسیری برگرفته از آیۀ مذکور آمده است: «با شکر، نه تنها نعمتهای خداوند بر ما زیاد میشود، بلکه خود ما نیز رشد پیدا میکنیم و زیاد میشویم و بالا میرویم.» (همان: 264)
5- آشنایی متربی با عمل و آثار آن:
درک این واقعیت که براساس آموزههای اسلام، نسبت آدمی و عمل، حداقل در چهار محور زیر قابل تبیین است، متربی را نسبت به محافظت از عمل خیر و پرهیز از عمل شر برمیانگیزد.
محورهای چهارگانه عبارتند از:
محور اول: عمل زنده است.
محور دوم: عمل در جهان که نظامی یکپارچه و همبسته است باید به جایی متصل باشد.
محور سوم: عمل به عامل انسان وابسته است و به طبعِ خود، از عامل جدا نمیشود.
محور چهارم: برکات جهان، متأثر از عمل آدمی است.
6- آگاهی از بخشی از آثار بصیرت به نفس خویشتن:
در پارهای از آیات قرآن، آدمی به سیر در آفاق و تفکر در عرصههای گوناگون آن دعوت شده است. نظیر:
«فَسِیرُواْ فِی الأَرْضِ فَانْظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذَّبِینَ» (آل عمران : 137)
پس در زمین بگردید و بنگرید که فرجام تکذیبکنندگان چگونه بوده است.
و در مواردی میفرماید: ما نشانههای قدرت خود را به آنان در آفاق و انفس نشان میدهیم.
«سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ» (فصلت: 53)
به زودى نشانههاى خود را در افقها[ى گوناگون] و در دلهایشان بدیشان خواهیم نمود.
«قَدْ جَاءکُم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِیَ فَعَلَیْهَا» (انعام: 104)
به راستی رهنمودهایی از جانب پروردگارتان برای شما آمده است پس هر که به دیده بصیرت بنگرد به سود خود او و هر کس از سر بصیرت ننگرد به زیان خود اوست.
در نکتههای تفسیری آیۀ مذکور چنین آمده است: «مشابه این آیه در قرآن زیاد است که نتیجۀ ایمان و کفر، خوبی و بدی، یا بصیرت و کوردلی انسان را متوجه خود میداند». همچون:
«لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ» (بقره: 286)
خداوند هیچکس را جز به قدر توانایىاش تکلیف نمىکند. آنچه (از خوبى) بهدست آورده به سود او، و آنچه (از بدى) به دست آورده به زیان اوست.
«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاء فَعَلَیْهَا وَمَا رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِیدِ» (فصلت: 46)
هر که کار شایسته کند به سود خود اوست و هر که بدى کند به زیان خود اوست و پروردگار تو به بندگان [خود] ستمکار نیست.
«اِن اَحسَنتُم اَحسَنتُم لِاَنفُسِکُم وَ اِن اَسَأتُم فَلَها» (اسراء: 7)
اگر نیکی کنید، به خود نیکی کردهاید و اگر بدی کنید به خود بد نمودهاید. (قرائتی، 3: 323)